ما همه شیداییان بودیم و مستان وداد
«زاد فی الطنبور نغما» حسن او چون جلوه داد
گفت دلبر:عاشقا،برگو،چه خواهی من یزید؟
گفتم:ای جان و جهان، آخر چه گویم؟من یراد
باد بوی زلف مشکین تو می آرد بمن
شاد شد جانم زبوی باد،جانش شاد باد!
گر مرادی بایدت، در نامرادی زن قدم
یافتند از نامرادی عاشقان گنج مراد
گفتمش : اندر نهادم هیچ کس غیر تو نیست
گفت : نوشت باد،نوش،ای عاشق نیکونهاد!
از دو بیرون نیست ره،گر مرد این راهی بدان:
یا طریق جد بباید، یا سبیل اجتهاد
قاسمی نام ترا جان و جهان گفت، ای عزیز
سیر او چون بر سبیل «علم الاسما» فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره شیدایی و عشق. شاعر در حال بیان عشق و سرمستی است و از زیبایی معشوق خود سخن میگوید. او به باد و بوی زلف محبوب اشاره میکند که جانش را شاد کرده است. شاعر میگوید که تنها کسی که در دلش جای دارد، معشوقش است و دیگران در این مسیر جایی ندارند. همچنین به دو راه اصلی در عشق اشاره میکند: یکی راه جدی و دیگری راه تلاش و کوشش. در نهایت به نام قاسمی اشاره میکند که نشاندهنده عشق و جستجوی علم و معرفت است.
هوش مصنوعی: ما همه دیوانه و شیدا بودیم و در مستی عشق او سر دادیم، هنگامی که زیباییاش را به نمایش گذاشت، آهنگ طنبور در افشاگری او سر داد.
هوش مصنوعی: دلبر گفت: ای عاشق، بگو چه چیزی میخواهی از من؟ من هم در جواب گفتم: ای جان و جهان، در واقع نمیدانم چه بگویم.
هوش مصنوعی: باد بوی خوش زلف مشکی تو را به من میآورد و جانم از عطر این باد شاد میشود. امیدوارم جان تو هم شاد باشد!
هوش مصنوعی: اگر خواستهای داری، باید به سمت آن بروی؛ زیرا عاشقانی که در نامرادی به سر میبرند، نمیتوانند به آرزوهای خود دست یابند.
هوش مصنوعی: گفتم که هیچ کس جز تو در دل من وجود ندارد. او پاسخ داد: باد را بنویس و بنوش، ای عاشق خوب سیرت!
هوش مصنوعی: در این دنیا فقط دو راه وجود دارد. اگر کسی در این مسیر است، باید یا به روش کسی که پیش از او بوده عمل کند، یا خود به اجتهاد و پژوهش بپردازد.
هوش مصنوعی: قاسمی نام تو را جان و جهان معرفی کرد، ای عزیز! زمانی که او در مسیر «علم الاسماء» قدم گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
[...]
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
[...]
این مبارک پی بنای محکم گردون نهان
کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت
جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست
[...]
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست
شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی نژاد
کاست از عالم ستم تا لاجرم شاهی فزود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.