گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت

دید صد زاری ما را و بصد زاری کشت

سرخ شد چهره زردم ز سرشک گلگون

که مرا یار بدان چهره گلناری کشت

بارها ناز توام کشت و عجب می دارم

زان شکر خنده شیرین که بسر باری کشت

گفتمش: یار منی، گفت که: اغیار، نه یار

اندرین شیوه مرا یار باغیاری کشت

جرم من چیست؟ بر پیر مغان واگویید

که: مرا ساقی از استیزه بهشیاری کشت

چشم سرمست ترا دیدم و هشیار شدم

که مرا نرگس مست تو ببیماری کشت

ز اول عشق دلم داد که: قاسم، مهراس

آخر الامر مرا یار بدلداری کشت