گنجور

 
قاسم انوار

جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست

لطف فرما و کرم کن، که مقام کرمست

ما که آشفته و رندان و گنه کارانیم

عفوک لله، که لطف تو بعالم علمست

ساقیا، لطف کن و باده بهرکس برسان

دأب رندانه نگه دار، چه جای ستمست؟

پیش تیغ تو روان جان و سراندر بازیم

هرکه شد کشته شمشیر غمت محترمست

لطف کن، یکقدم از هستی خود بیرون نه

از تو تا حضرت محبوب قدم یک قدمست

دم آن دوست مرا زنده جاویدان کرد

دل و جانها همه حیران شده کین دم چه دمست؟

قاسم ار شیوه تحقیق عیان میگوید

هرکه او عشق نورزید بعالم عدمست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode