در مذهب ما باده مباحست و حلالست
این باده ز خم خانه اجلال جلالست
این یار چه اشنید که در ماتم هجرست؟
آن خواجه چه دیدست که سرمست وصالست؟
جز عشق خدا، هرچه دلت را برباید
گر نیر شمسست که در عین زوالست
هرگز بخدا ره نبری، تا تو تو باشی
این فکر خیالست و خیال تو محالست
این جا سخن از عاشق و معشوقه و عشقست
این جا سخن از نشأئه آن بحر زلالست
ما پیشتر از آدم و حوا و جهانیم
از ما سخن سال مپرس، این چه سؤالست
در شیوه شیرین تو حالیست، که قاسم
سرگشته و حیران شده کین حال چه حالیست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسأله عشق و ارتباط آن با خدا و هستی پرداخته است. او بیان میکند که در مذهبش نوشیدن شراب حلال و مقبول است و این شراب از خانهای معظّم سرچشمه میگیرد. شاعر به تضاد عشق و جدایی اشاره میکند و میگوید هر چیزی جز عشق خدا، تنها خیال و توهم است. او تأکید میکند که نباید از خود فاصله بگیریم و درک درستی از عشق و وجود خود داشته باشیم. در نهایت، شاعر به اینکه ما فراتر از آدم و حوا هستیم اشاره میکند و این شناخت را از مسائل روزمره مهمتر میداند. او به حالت حیرت و سرگشتگی در عشق نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در آیین ما نوشیدن شراب مجاز و permitted است و این شراب از ظرفی که به عظمت و احترام خاصی شناخته میشود، بریزید و شریفی را القا میکند.
هوش مصنوعی: این یار چه چیزی شنیده که در غم جدایی به سر میبرد؟ و آن معشوق چه تجربهای داشته که از خوشی وصال در شادمانی است؟
هوش مصنوعی: غیر از عشق خدا، هر چیزی که دل تو را برباید، حتی اگر شمس (خورشید) باشد، در عین حال که در اوج قدرت است، در حقیقت در حال زوال و نابودی است.
هوش مصنوعی: هرگز به خدا نزدیک نمیشوی، تا زمانی که خودت هستی؛ این فقط یک تصور است و این تصور تو غیرممکن است.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از عشق و رابطه عاشق و معشوق است و به نوعی به اصل و ریشه آن احساس عمیق اشاره میشود که مانند دریای زلال و پاک است.
هوش مصنوعی: ما از زمانهای بسیار دور، قبل از آدم و حوا و قبل از این که جهان به وجود بیاید، بودهایم. بنابراین، از ما درباره سالهای کنونی سؤال نکن، این سؤال بیمورد است.
هوش مصنوعی: در روش شیرین تو حالتی وجود دارد که قاسم، که به شدت گیج و سردرگم شده، نمیداند چگونه به آن حالت پاسخ دهد. این حالتی که تو داری، چه حالتی است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست وگر هست نصیب دل اعداست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردهست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست
نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است
نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
آن چرخ محلست که با حلم زمینست
[...]
ایام نشاط است که عید است و بهار است
گیتی همه پربوی گل و رنگ و نگار است
در هر وطنی خرمی از موکب عیدست
در هر چمنی تازگی از باد بهارست
تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.