واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
در تتبع او
نازکان کین موزهٔ برجسته بر پا میکنند
چکمه را بهر تنعم زیر و بالا میکنند
یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند
مشکلی دارم بپرس از جامهپوشان زمان
نیم گز این یقهها را از چه بهنا میکنند
از دوال احتساب شرب گویی غافلند
کین همه قلب و دغل در لای کمخا میکنند
هست باریکی و نرمی موجب مدح قماش
تا جرانش وصف پهنا و درازا میکنند
آن کله با کوی صوف موج زن در اتصال
حلقه گویی به گوش موج دریا میکنند
این همه بر جامه والا غداد مشک و زر
شاهدان خوش از برای عرض کالا میکنند
زیر هر تویی ز کمسان باف تویی دیگر است
زآن که تعلیم خیال آن ز والا میکنند
خازنان خلد قاری در معانی این دُرَر
بهر جیب حلهها گویی مهیا میکنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توپهای خسروانی اینک آوا می کنند
رعد و برق و ابر خیزد چون دهان وا میکنند
بر زمین از آسمان آید مدام آواز رعد
توپها نک برخلاف رعد آوا میکنند
از زمین هرّایشان هردم رود زی آسمان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.