واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
در تتبع او
نازکان کین موزهٔ برجسته بر پا میکنند
چکمه را بهر تنعم زیر و بالا میکنند
یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند
مشکلی دارم بپرس از جامهپوشان زمان
نیم گز این یقهها را از چه بهنا میکنند
از دوال احتساب شرب گویی غافلند
کین همه قلب و دغل در لای کمخا میکنند
هست باریکی و نرمی موجب مدح قماش
تا جرانش وصف پهنا و درازا میکنند
آن کله با کوی صوف موج زن در اتصال
حلقه گویی به گوش موج دریا میکنند
این همه بر جامه والا غداد مشک و زر
شاهدان خوش از برای عرض کالا میکنند
زیر هر تویی ز کمسان باف تویی دیگر است
زآن که تعلیم خیال آن ز والا میکنند
خازنان خلد قاری در معانی این دُرَر
بهر جیب حلهها گویی مهیا میکنند