گنجور

 
غنی کشمیری

فروغ شعلهٔ ادراک در پیریست کم پیدا

بود این معنی پنهان ز شمع صبحدم پیدا

ز خط لب نمی گردد دهان آن صنم پیدا

که پنهان است مضمون گر چه میباشد رقم پیدا

شود از خط پشت لب دهان آن صنم پیدا

بسان معنی پنهان که گردد از رقم پیدا

به دور آن دهن گردید خط بی قلم پیدا

نشد هرگز چنین خط خوش از کتم عدم پیدا

خوش آن سالک که گیرد پیش راه بی نشانی را

رود بر آب تا نبود ازو نقش قدم پیدا

قلم باشد به جای شمع بزم اهل معنی را

بود این معنی از تاریکی پای قلم پیدا

نمی باشد مخالف قول و فعل راستان با هم

که گفتار قلم باشد ز رفتار قلم پیدا

نمی باشد مخالف قول و فعل راستان با هم

که گفتار قلم باشد ز رفتار قلم پیدا

به دست از زلف او تا سر خط دیوانگی دارم

چو کلکم شکل زنجیر است از نقش قدم پیدا

غنی تا چند پرسی دستگاه اهل دنیا را

که باشد وسعت آن از حصار جام جم پیدا

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی