امام و پیشوا در خنده افتاد
دو لعلش در سخن تابنده افتاد
که مقصود تو با انجاح ماضی است
ولی عهد ازمحمدشاه راضی است
نگوید با پدر جز راست هرگز
نه منصب، نه حکومت، خواست هرگز
ولی عهد اربه او ملکی سپارد
طمع در ملک همسایه ندارد
نشوراند به حاکم ها رعیت
نخواهد بر مسلمانان اذیت
نه مفسد را دهد پول زیادی
که خیزد قتل و آشوب و فسادی
ندارد پول اگر دارد همین است
که در راه کرور هشتمین است
از این رو کار او خوب است دایم
قرین با هر چه مرغوب است دایم
چه گل ها کز مراد خود بچیند
به دنیا و به عقبی بد نه بیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.