گنجور

 
قائم مقام فراهانی

سیدا دست و پا مزن که: بعو

ن الهی حسین بن مستو

فی سماعیل تفرشی زین طو

ر که کوشد همی به ذوق و بشو

ق بدرسد همی به لیل و به یو

م ببخشید همی به تحت و به فو

ق بپوشد نظر ز اکل و ز نو

م شود عن قریب فاضل قو

می‌زند ریش منکران بالو

 
 
 
رودکی

چون نهاد او پهند را نیکو

قید شد در پهند او آهو

عنصری

مرد ملاح تیز اندک رو

راند بر باد کشتی اندر ژو

وطواط

شمس دین ، ای ترا بهر نفسی

در جان کهن سعادت نو

ای زبانها بمدحت تو روان

وی روانها بطاعت تو گرو

بر گذشته موافق تو زچرخ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه