گنجور

 
قاآنی

ای دل ار نور جان طمع داری

یک زمان لب ببند از گفتار

خواهی ار صحن خانه نورانی

پیش خورشید برمکش دیوار

نه ترا گفتم آفتاب منیر

کم شود فیض نورش‌ از آثار

کم نگردد توکم کنیش به‌عمد

چون‌ که بر دیده برنهی استار

دست خود چون حجاب شمع کنی

کی به چشمت قدم نهد انوار

هرچه افزونترست ستر و حجاب

پرتو مهر کم کند دیدار

ای خداوند هست و نیست همه

که به تحقیق واقفی ز اسرار

عمر و توفیق ده مرا چندان

که کنم زانچه گفتم استغفار