گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

درین سفینه نگه کن به چشم معنی بین

که رشک لعبت مانیّ و صورت چینست

سفینه چیست؟ غلط می کنم که دریاییست

که دست عقل ز اطراف آن گهر چینست

ز پای تا سر او یک بیک تأمّل کن

ببین چگونه همه نغز و خوب آیینست

ز بس که عنبر و مشکست توده بر توده

دماغ دانش از اندیشه عنبر آگینست

مفّرحیست ز بهر روان غمزدگان

که جدّ و هزلش معجون تلخ و شیرینست

مگیر خرده که مدح و هجای او بهم است

که در کتاب خدا آفرین و نفرینست

دقیقهای معانیش در لباس حروف

چو در سیاهی شب روشیّ پروینست

عروس معنی در کله های الفاظش

چو حور عین شده اند در لباس مشکینست

ز گونه گونه سخنهای تازه و تر او

بدست فضل و هنر دستة ریاحینست

محدّث عقلا و انیس عشّاقست

ندیم خاوت و نزهتگه سلاطینست

سفینه ها را در بحر دیده اند بسی

سفینه یی که در و بحرها بود اینست

شناسد آن که شناسد که هر یکی لفظش

ز روی ذوق سز ای هزار تحسینست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode