عاشق صاف طبع و پاک دلم
واله حکمت جلال و جمال
با خط حسن دلبران در عشق
می کنم مشق تا رسم بکمال
فارغم از حظوظ نفسانی
حظ نفسم نمی رسد بخیال
لیک از مهوشان شهر مرا
هست قطع علاقه امر محال
روش و رسم سایه دارم من
مهوشان را افتاده در دنبال
در زمانی که آن پری صفتان
می گریزند از من بد حال
می دوم بی قرار و صبر ز پی
در تردد نمی کنم اهمال
روی چون می نهند جانب من
تا بر آرند کام من بوصال
می گریزم ز صحبت ایشان
خویشتن را نمی کنم پامال
غیر ازین نیست عادتم همه عمر
بخدای مهیمن متعال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی به زیبایی و حکمت سخن میگوید. او خود را عاشقِ دلهای صاف و پاک توصیف میکند و در تلاش است تا عشق را به کمال برساند. شاعر با اشاره به دشواریهای دنیوی، میگوید که خواستههای انسانی او را از عشق واقعی دور میکند. او خود را غرق در عشق به زیبایی میبیند و در پی وصل و نزدیکی به محبوبش است، ولی از سوی دیگر از ارتباط با کسانی که او را نمیفهمند و به او آسیب میزنند، فرار میکند. در نهایت، او بر این باور است که در تمام عمر فقط به این عشق پایبند بوده است.
هوش مصنوعی: عاشق کسی هستم که دلش پاک و بی آلایش است و مجذوب زیبایی و حکمت جلال و جمال است.
هوش مصنوعی: با نوشتههای زیبا و دلنشین معشوق در عشق، تمرین میکنم تا به کمال برسم.
هوش مصنوعی: از خواستههای دنیوی دست کشیدم، اما به نفس خودم نمیرسد که به خیال و آرزوهایم دست یابم.
هوش مصنوعی: اما با این حال، از زیباییهای شهر شما مرا قطع علاقه نمیکند، زیرا این امر غیرممکن است.
هوش مصنوعی: من در پی مهوشان، آنها را به شکل سایهای دنبال میکنم.
هوش مصنوعی: در زمانی که آن زیبا رویان از من دوری میکنند و حال خوشی ندارم.
هوش مصنوعی: به سرعت و بیتابی میدویم و برای یافتن هدفم از تردید و تأخیر پرهیز میکنم.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و چون می باطراوت بر من میافکنند تا آرزوی وصال و رسیدن به معشوقم را برآورده کنند.
هوش مصنوعی: از گفتگو و حضور آنها دوری میکنم و نمیگذارم که خودم زیر پا برود یا آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: جز این چیزی نیست، که من در تمام عمرم به خداوند بزرگ و توانای متعال عادت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ندانی ره حرام و حلال
نشمرد کس ترا ز اهل کمال
شاد باش ای هیون آخته یال
هیکل کوه کوب و هامون مال
از پیت کوس خورده کوه ثبیر
وز تکت کاخ خورده باد شمال
بوده با رنگ وقت تک همسر
[...]
میل کرد آفتاب سوی شمال
روز فرسوده را قوی شد حال
باد بر شاخ کوفت شاخ درخت
خاک در بیخ دوخت بیخ نهال
کوه در آب رفت از آتش میغ
[...]
مگر آن بخت یابم از اقبال
کافکنم رخت در جهان کمال
ای جناب تو قبلهٔ اقبال
حضرت تو مخیم آمال
دین اسلام را کمال تویی
از تو مصروف باد عین کمال
تو ابو القاسمی بکنیت و هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.