گنجور

 
فضولی

در صدف صدق جناب متولی

کز رای منیرش عتباتست منور

عمریست دماغ دل سکان مشاهد

از رایحه مکرمت اوست معطر

پاکیزه نهادی که مراد دو جهانش

از خدمت اولاد رسولست میسر

فرخنده مآلی که دلش راست همیشه

اندیشه غمخواری اولاد پیمبر

آرایش معموری هر مرقد عالی

شد رتبه او را سبب رفعت دیگر

ای باد اگر فرصت گفتار بیابی

در خدمت آن ذات مصفای مطهر

از ما برسان بندگی و عرض کن این حال

کاری در همه جا در همه فن بر همه سرور

هر چند که در فضل و هنر مثل نداری

غافل مشو از نکته گذاران سخن ور

ما خاک نشینان سر کوی بلاییم

ما را نتوان داشت بهر سفله برابر

ما آینه داران بد و نیک جهانیم

گر نیستی آگه بگشا دیده و بنگر

خم یافته در خدمت ما قامت گردون

پر گشته ز آوازه ما دهر سراسر

ما راتبه خواران در آل رسولیم

عمریست که این راتبه داریم مقرر

مسدود نگشته در این راتبه بر ما

زانروی که هستیم بدین راتبه در خور

ماییم پسندیده دوران بقناعت

پیران جوان بخت و فقیران توانگر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode