آزمودم عشق خوبان را بلایی بوده است
وانکه می گویند عاشق مبتلایی بوده است
تا شدم عاشق عذابی می کشم چون بت پرست
میل چین زلف محبوبان خطایی بوده است
نقش خویش و صورت شیرین کشیده کوهکن
عاشق صورت پرست خودنمایی بوده است
چار سوی دهر جای خودفروشانست و بس
جوهر عرفان متاع ناروایی بوده است
بسته بر محراب دل اهل ورع قندیل وش
گوشه مسجد عجب دلگیر جایی بوده است
عشق بازی را سرور سینه می پنداشتم
محنت بی حد و درد بی دوایی بوده است
کم نشد از من فضولی محنت عالم دمی
عرصه عالم عجب محنت سرایی بوده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.