ماه من نخل قدت سرو خرامان منست
سرو من ماه رخت شمع شبستان منست
می کند حال مرا هجر تو بد وصل تو خوش
هجر تو درد من و وصل تو درمان منست
دل اسیر قد و جان مست می لعل تو شد
قامتت کام دل و لعل لبت جان منست
دور بادا قد جانان من از چشم بدان
سرو گلزار نکویی قد جانان منست
گفتم ای شمع بتان جای دلم دام بلاست
گفت کان دام بلا دور زنخدان منست
پرده از راز دل زار من افتاد و سبب
چشم گریان من و چاک گریبان منست
برد آرام فضولی قد آن سرو روان
گرچه آرام دل زار پریشان منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و longing (اشتیاق) به معشوق است. شاعر قامت معشوق را به نخل و سرو تشبیه میکند و زیبایی او را ستایش میکند. او به درد دوری از معشوق اشاره کرده و آن را سخت میداند، در حالی که وصال را مایه درمان میداند. دل شاعر همچون اسیری به زیبایی معشوق گرفتار است و غم و خوشیهای هجر و وصل را توصیف میکند. او آرزو دارد معشوقش همیشه در کنار او باشد و به بیان احساساتش میپردازد، حتی اشاره میکند که راز دلش برملا شده و این موجب درد و اشک اوست. در نهایت، شاعر به آرامش و درد درونی خود در عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ماه من شبیه نخل بلند توست و قامت تو مانند سرو زیبا و سربلند است. سرو من هم همچون ماه چهره توست که نورانی و درخشان است. شمع شبستان من هم بیانگر روشنی و زیبایی توست.
هوش مصنوعی: دوری از تو حال مرا خراب می کند، اما وصالت برایم لذت بخش است. دوری تو درد من است و وصالت درمان درد من.
هوش مصنوعی: دل من گرفتار زیبایی و جذابیت تو شده است. قامت دلفریب تو آرزوی من را برآورده کرده و لبهای لعلین تو جان من را به دست آورده است.
هوش مصنوعی: به دور باد آنانی که به زیبایی معشوق من حسد میورزند؛ زیرا قامت محبوب من از زیبایی همانند درختان گلزار است.
هوش مصنوعی: گفتم ای شمع زیبارو، جای دلم پر از مشکلات و گرفتاریهاست. او گفت که این مشکلات از زیبایی من دور است و به من مربوط نمیشود.
هوش مصنوعی: پرده از راز دل حسرتآور من کنار رفته و علت اشکهای من و پاره شدن گریبانم همین است.
هوش مصنوعی: قد بلند و زیبای تو آرامش را در فضایی که در آن هستیم به ارمغان میآورد، اما در درون قلب من، که دچار پریشانی است، هیچ آرامشی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دهن غنچه وشت پسته خندان منست
لب شکر شکنت نیک بدندان منست
پای بند سر زلفین چو زنجیر تو شد
دل دیوانه وشم چون نه بفرمان منست
هست دلبستگی جان بسر زلف تو زان
[...]
ای که لعل لب تو آبخور جان منست
تو اگر آن منی هر دوجهان آن منست
آب دریا ننشاند پس ازین شعله او
گربآتش رسد این سوز که درجان منست
بتمنای وصال تو بسی سودا پخت
[...]
آتشی کز غم هجران تو بر جان منست
ز آن شرر در دو جهان ناله و افغان منست
دردم ار هست ز هجر تو نگارا دانم
لب جان بخش بتم مایه ی درمان منست
چون بدیدم سر زلفین تو گفتم ای دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.