گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فضولی

ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو

این چه عمر است که من می گذرانم بی تو

هر دم از هجر تو حالی دگرم پیش آید

مه من با تو چه گویم که چه سانم بی تو

کرد با من همه کس روز وداع تو وداع

که گمان داشت که من زنده بمانم بی تو

بهره نیست بجز سوز چو شمعم ز حیات

بالله از زندگی خویش بجانم بی تو

تا بگفتن نرسد سوز دلم را نقصان

شدت محنت و غم بست زبانم بی تو

بامیدی که مگر از تو بیابد اثری

می دود هر طرفی اشک روانم بی تو

نه فضولیست همین واقف رسوایی من

همه دانند که رسوای جهانم بی تو