گنجور

 
فضولی

هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم

عالم اگر خراب شود غم نمی خوریم

بیش و کم زمانه بر ما برابرست

ما غصه زیاد و غم کم نمی خوریم

منت نمی بریم پی روزی از شهان

جامی بمنت ار بدهد جم نمی خوریم

دم نیست کز غم لب لعل تو جام جام

خونابها ز دیده پر نم نمی خوریم

گشتیم گرچه خاک ز ما سر چه می کشی

از ما چه می گریزی آدم نمی خوریم

هر دم ز دهر روی بما می نهد غمی

بی وجه ما شراب دمادم نمی خوریم

در خوردن غم تو فضولی شریک ماست

هر غم که می رسد ز تو بی هم نمی خوریم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode