چنان بنهفته ضعف تن مرا لطف بدن او را
که رفته عمرها نی او مرا دیده نه من او را
ز درد عشق و داغ هجر می نالم خوش آن رندی
که نی اندیشه جانست و نی پروای تن او را
غمت در سینه دارم شمع را کی سوز من باشد
ندارد جسم او جانی چه باک از سوختن او را
ندارد بر زبان جز راز عشقت شمع می دانم
که آخر گشته بیرون می برند از انجمن او را
بکوه بیستون نقشی که دیدی نیست جز شیرین
زده بر سنگ از رشک جمالت کوهکن او را
بت است آن سنگدل این بس کمال معجز عشقم
که می آرم باظهار تظلم در سخن او را
فضولی سوخت بر تن داغهای تازه سر تا پا
که نشناسند در کوی تو از داغ کهن او را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از فراق معشوق است. شاعر از ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق صحبت میکند و اینکه سالها گذشته اما هنوز نتوانسته معشوقش را ببیند. او از درد عشق و درد جدایی نالان است و احساس میکند که اندیشهاش درگیر عشق است و هیچ نگرانی از جسم او ندارد. غم او به مانند شمعی است که خود را میسوزاند و احساس میکند هیچ چیز نمیتواند جلوی سوزش او را بگیرد. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق و حسادت سنگها اشاره میکند و میگوید که عشقش معجزهای است که به تصویر کشیده میشود. در نهایت، شاعر احساس میکند داغهای تازهاش ناشی از عشق او به معشوق است و در کوی او ناشناخته باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: چنان عشقی در دل دارم که ضعف جسمم را با مهربانی او تسکین میدهد، بهطوری که سالها گذشته و نه او مرا دیده و نه من او را.
هوش مصنوعی: از درد عشق و اندوه جدایی شکایت میکنم. خوشا به حال آن رند که نه نگران جانش است و نه به تنش اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: غم تو را در دل دارم، اما شمع که سوزانده و روشن است، آیا میتواند درد من را احساس کند؟ او جسمی بیجان دارد و اهمیتی ندارد که بسوزد.
هوش مصنوعی: تنها رازی که بر زبانم جاری است، عشق توست. میدانم که در پایان، آن شمع را از جمع ما بیرون میبرند.
هوش مصنوعی: در کوه بیستون تصویری که مشاهده میکنی، جز اثر شیرین بر روی سنگ نیست، که سنگ تراش به خاطر زیبایی تو، آن را ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: آن سنگدل مثل بت است و این قدر زیبایی و کمال دارد که معجزه عشق من را نشان میدهد و من به واسطه سخنانش، شکایتهایم را ابراز میکنم.
هوش مصنوعی: فردی که به تو سرایت کرده و در درد و رنجهای جدید غرق است، به خاطر زخمها و رنجهای قدیمیاش کسی را نمیشناسد. در کوی تو، آنها به زخمهای تازهاش توجه میکنند و نه به زخمهای کهنهاش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.