نیست چشم من کزو اشک جگرگون میچکد
بر سرم زخمیست از تیغت کزو خون میچکد
میچکد هردم خوی از رخسار آتشناک او
حیرتی دارم ز آتش کآب ازو چون میچکد
میکند در کوه لعل سفته سنگ خاره را
قطره کز دیده فرهاد محزون میچکد
لاله میروید برو داغ ملامت هرکجا
بهر لیلی خون دل از چشم مجنون میچکد
در درونم دل مگر بگداخت کامشب دیده را
بر رخم خونابه از اندازه بیرون میچکد
نیست شبنم کانجم از رشک در دندان تو
قطرهقطره آب میگردد ز گردون میچکد
خون دل بر رخ فضولی را ز چشم خونفشان
دمبهدم بر یاد آن لبهای میگون میچکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ندیدی کز سرای دیدهام خون میچکد
ساعتی بنشین در او تا بنگری چون میچکد
لاله میروید به یاد روی لیلی تا به حشر
از زمین، هرجا که آب چشم مجنون میچکد
میکشد هردم به قصد خون مردم تیغ تاز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.