شب جدایی تو روز واپسین من است
که نالهٔ هم نفس و گریه هم نشین من است
میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم
که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است
به عرصهای که درآیند خیل سوختگان
منم که داغ تو آرایش جبین من است
فتاده تا نظرم بر کمان ابروی تو
چه دیدهها که ز هر گوشه در کمین من است
از آن زمان که زمین بوس آستان توام
سر ملوک جهان جمله بر زمین من است
به تختگاه محبت من آن سلیمانم
که اسم اعظم تو نقش بر نگین من است
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است
به شادی دو جهانش نمیتوان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است
فروغی از شرف خاک آستانهٔ دوست
تجلی کف موسی در آستین من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی معشوقش سخن میگوید و آن را روزی واپسین و دردناک برای خود میداند. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که وجود او هم چون آیات کفر و دین است. شاعر خود را درمیان سوختگان عشق معرفی میکند و از داغ جدایی مینالد. او به عشق و محبت نسبت به معشوقش تاکید میکند و خود را در مقام سلیمان میبیند که نام معشوق بر نگین زندگیاش نقش بسته است. در نهایت، شاعر اذعان دارد که غم جدایی از معشوق غیرقابل مقایسه با شادیهای دیگر جهان است و او را به عنوان تجلیگاه خوشبختی میستاید.
هوش مصنوعی: شب جدایی تو، آخرین روز من است که در آن فریاد و غم و اندوه از بیهمراهی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: در میان پیروان دو مذهب، من به خاطر زیباییهای تو احساس افتخار میکنم، زیرا چهره و موهای تو نمادهای کفر و دین من هستند.
هوش مصنوعی: به مکانهایی که عاشقان غمگین وارد میشوند، من همان کسی هستم که یاد تو همیشه بر پیشانیام نقش بسته است.
هوش مصنوعی: وقتی به کمان ابروی تو نگاه میکنم، چه چشمچرانیها و نگاههای پنهانی در انتظار من است.
هوش مصنوعی: از زمانی که خاک پای تو را میبوسم، تمام پادشاهان دنیا در برابر من حقیر و در خاک هستند.
هوش مصنوعی: من در جایگاه محبت، مانند سلیمانم که نام بزرگ تو بر جواهر من حک شده است.
هوش مصنوعی: من آن موجود باارزش و بزرگ هستم که در دنیای عشق، زندگیام را فدای تو و محبت تو میکنم.
هوش مصنوعی: هیچ غمی که از تو نصیب قلب غمزدهام شده، ارزش ندارد که بتواند شادی دو جهان را تحتالشعاع قرار دهد.
هوش مصنوعی: نور و درخشش ناشی از مقام و منزلت خاک درگاه دوست، همانند ظهور معجزهٔ موسی، در وجود من تجلی یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر زمهر بتی دل به قصد کین من است
سپاه فتنه دگر باره در کمین من است
دلا بگو دگر این گرد راه جلوه کیست
که همچو نور فروزنده در جبین من است
به شرع عشق مسلمان نیم،تف دوزخ
[...]
فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است
شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است
نمی رود ز دلم لذت فراموشی
همیشه حرف الف درس اولین من است
در آن جهان که خزان و بهار را ره نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.