تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما
عشق پیری است که ساغر زدهایم از کف او
عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما
توبه از شرب دمادم نتوانیم نمود
که جز این شیوهٔ شیرین نبود مشرب ما
ملتی نیست به جز کفر محبت ما را
هیچ کیشی نتوان جست به از مطلب ما
یا رب ما اثری در تو ندارد ورنه
لرزه بر عرش فتاد از اثر یا رب ما
کس مبادا به سیهروزی ما در ره عشق
که فلک تیره شد از تیرگی کوکب ما
دی سحر داد به ما وعدهٔ دیدار ولی
ترسم از بخت سیه، روز نگردد شب ما
تا نزد عشق به سر خط سعادت ما را
خدمت حضرت معشوق نشد منصب ما
گر ره وادی مقصود فروغی این است
لنگ خواهد شدن اینجا قدم مرکب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون سویداست نهان در دل شب کوکب ما
خط بیزاری صبح است سواد شب ما
شورش انداخته در شام و سحر یارب ما
در غمت نیست کم از روز قیامت شب ما
طفل اشکیم، ز ما درس طرب چشم مدار
نیست جز ابجد غم در ورق مکتب ما
گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما
همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما
سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود
استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما
آرزوها همه در پردهٔ دل پنهان ماند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.