ما ز چشم تو مست یک نگهیم
بی خبر از خمار صبح گهیم
گر به باد فنا دهی ما را
سر مویت به عالمی ندهیم
حلقهدر گوش پیر میکدهایم
خانه بر دوش ملک پادشهیم
خاک میخانه آب حیوان است
همره ما بیا که خضر رهیم
خاک روب در سرای مغان
خاکسار بتان کج کلهیم
با وجود محیط رحمت دوست
کشتی جرم و لنگر گنهیم
دل به چشم سیاه او دادیم
تا نگوید کسی که دل سیهیم
پیش طفلی سپر بیفکندیم
با وجودی که مرد صد سیهیم
ریخت بر چهره جعد ریحان را
کز کمندش به هیچ رو نجهیم
دست ما را ببست نیروی عشق
که ز اندازه پا برون ننهیم
تا فروغی جمال او دیدیم
بی نیاز از فروغ مهر و مهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و حالتی مستی و شیدایی نسبت به معشوق میپردازد. گوینده از غفلت از روزگار و عواقب آن میگوید و به ارتباط عمیقی که با دوست دارد اشاره میکند. او از اینکه در میکده به سر میبرد و به گردن حلقه میزند سخن میگوید و همچنین از عشق و وابستگیاش به چشمان سیاه معشوقش. در این مسیر، گوینده نشان میدهد که حتی با وجود گناهانش، در کنار دوست، آرامش و رحمت را تجربه میکند و عشق او را به سویی میکشاند که از نیازها و نورهای دیگر بینیاز میشود. این شعر پر از تصویرهای عاشقانه و حالتهای عرفانی است که نشاندهنده شور و شیدایی شاعر از محبوبش میباشد.
هوش مصنوعی: ما تحت تاثیر نگاه تو هستیم و از حالتی که به خاطرش بیخبرمان، به خواب صبحگاهی رفتهایم.
هوش مصنوعی: اگر تو ما را به باد فنا بسپاری، ما سر مویت را به هیچ چیز دیگری ترجیح نخواهیم داد.
هوش مصنوعی: ما حلقهای از شراب و مستانگی در گوش پیر میکده داریم و با این حال، در زندگیمان بار سنگینی از مسئولیت و سلطنت داریم.
هوش مصنوعی: خاک این میخانه، سرشار از آب زندگی است. بیا با ما همراه شو که ما همچون خضر، راه را نشان میدهیم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به جلوههای زندگی در دنیای مغان (دنیای عشق و شراب) اشاره میکند و میگوید که در این مکان، خاک، نمادی از تواضع و از خودگذشتگی است. او همچنین به سرکشی و ناپایداری زیباییهای دنیوی اشاره دارد و به نوعی به تأثیرات و تنشهای این زیباییها بر روح و روان مردم میپردازد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در فضایی پر از رحمت و محبت خدا قرار داریم، اما همچنان بار گناهان ما سنگینی میکند و باعث میشود مانند کشتی که لنگر دارد، نتوانیم به سوی کمال و سعادت پیش برویم.
هوش مصنوعی: ما دل خود را به چشمهای سیاه او سپردیم تا کسی نگوید که دل ما تیره و تار است.
هوش مصنوعی: ما در برابر یک کودک، از خود دفاع را کنار گذاشتیم، با این که از مردان جنگی و دلیری هستیم.
هوش مصنوعی: بر چهره گل ریحان زیبایی خاصی نقش بسته و ما هرگز نمیتوانیم از جاذبه و魅یت آن خلاص شویم.
هوش مصنوعی: قدرت عشق ما را محدود کرده است و نمیتوانیم از حد خود فراتر برویم.
هوش مصنوعی: زمانی که جمال او را دیدیم، دیگر نیازی به نور خورشید و ماه نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما که اجری تراش آن گرهیم
پند واگیر داهیان دهیم
گر چه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم
هوشیار حضور و مست غرور
[...]
به که بر خاک پاش تاج نهیم
بنده او شویم و باج دهیم
ما زآزادگان پادشهیم
پادشه را مقیم بارگهیم
ملک گیریم گرچه بی سپهیم
تاج بخشیم گرچه بی کلهیم
رشک بر ماه اوج اونبریم
[...]
شافعان گناه خلق ولیک
خویشتن غرق لُجهٔ گنهیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.