تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم
هم ایمن از بلاییم، هم فارغ از گزندیم
گفتی برو ز کویم تا پای رفتنت هست
زین جا کجا توان رفت زیرا که پایبندیم
از طاق ابروانت وز تار گیسوانت
هم خسته کمانیم، هم بسته کمندیم
در دعوی محبت هم خوار و هم عزیزم
در عالم مودت هم پست و هم بلندیم
او جز ملامت ما بر خود نمیپذیرد
ما جز سلامت او بر خود نمیپسندیم
در عین تیرباران چشم از تو برنبستیم
در وقت دادن جان دل از تو برنکندیم
وقتی نشد که بی دوست بر حال خود نگرییم
روزی نشد که در عشق بر کار خود نخندیم
گو از کمان مزن تیر کز دل به خون تپیدیم
گو از میان مکش تیغ کز کف سپر فکندیم
با قهر و لطف معشوق در عاشقی فروغی
هم چشمهسار زهریم، هم کاروان قندیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق میپردازد. او بیان میکند که از چشمهای معشوقش بیمار و دردمند است و احساس ایمنی و آرامش را در کنار او تجربه میکند. معشوق به شاعر میگوید که برود، اما او نمیتواند از او جدا شود زیرا به او وابسته است. از زیباییهای معشوق مانند ابرو و مو میگوید که باعث خستگی و گرفتاری او شدهاند. شاعر در زندگی عاشقانهاش هم در عین ذلت، دارای عزت است و در دوگانگیهای عشق، هم پست و هم بلند است. او به ملامت معشوق میپردازد که تنها از او انتقاد میکند و خود را تأیید نمیکند. در عین حال، شاعر هرگز از یاد معشوق غافل نمیشود و در هر حالتی که باشد، عشق به او را فراموش نمیکند. در پایان، او به زیبا و تلخ بودن عشق اشاره میکند و تجربههای شیرین و تلخ خود در عشق را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر چشمان جذاب تو دچار درد و رنج هستیم، اما در عین حال از خطرات و آسیبها در امانیم و بیخیال از مشکلات زندگی هستیم.
هوش مصنوعی: گفتی که برو از کوی من، تا زمانی که هنوز پای رفتنت هست. اما از اینجا کجا میتوانم بروم، زیرا که به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: از قوس ابروهایت و از تارهای موهایت هم دلباختهام و هم اسیر عشقت شدهام.
هوش مصنوعی: در عشق و محبت گاهی احساس حقارت و شکست دارم و گاهی هم احساس بزرگی و ارزشمند بودن. در روابط محبتآمیز، هم در موقعیت پایین قرار دارم و هم در جایگاه بالا.
هوش مصنوعی: او هیچ چیزی را جز سرزنش ما قبول نمیکند و ما هیچ چیز دیگری جز سلامت او را نمیپسندیم.
هوش مصنوعی: ما در شرایط سخت و دشوار امتیاز تو را فراموش نکردیم و حتی در زمانی که جانمان خطر داشت، عشق و محبت تو را از دل بیرون نکردیم.
هوش مصنوعی: وقتی نتوانستیم بدون دوست به خودمان نگاه کنیم، روزی هم نشد که در عشق به کار خود بخندیم.
هوش مصنوعی: نمیخواهیم که تیر را از کمان بگذاری، چون دل ما از درد و رنج پر خون است. همچنین درخواست میکنیم که تیغ را از وسط برداری، زیرا ما سلاح خود را زمین گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: در عشق هم خشم و هم محبت معشوق وجود دارد. این احساسات میتوانند مانند چشمهساری زهرآگین و در عین حال مانند کاروانی از قند شیرین باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرصتکمین پرواز چون نالهٔ سپندیم
چندان که سر به جیبیم چین گشتهٔ کمندیم
طاقت به زیر گردون خفت شکار پستی است
هرگاه پر شکستیم زین آشیان بلندیم
پرواز خاک غافل در دیدهها غبار است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.