گنجور

 
فروغی بسطامی

شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم

چه رخنه‌ها که در ارکان سنگ خاره کنم

نه طاقتی که ز نظاره‌ات بپوشم چشم

نه قدرتی که به رخساره‌ات نظاره کنم

نه پای آن که به سوی تو ره بپیمایم

نه دست آن که ز خوی تو جامه پاره کنم

به کیش زمرهٔ عشاق دوزخی باشم

به بوی سدره ز کوی تو گر کناره کنم

شبی برغم فلک روی خویشتن بنما

که زهره را بدرم، ماه را دو پاره کنم

چو بی تو آه شرر بار برکشم از دل

علاج خرمن گردون به یک شراره کنم

خوشم به کشمکش خون خویش روز جزا

که سیر روی زین رهگذر دوباره کنم

گره فتد به سر زلفت از پریشانی

گر اشتیاق ترا مو به مو شماره کنم

به غیر دادن جان چاره‌ای نخواهم جست

اگر به درد تو چندین هزار چاره کنم

ز سر گنبد مینا نمی‌شوم آگاه

مگر که خدمت رند شراب خواره کنم

فروغی از غم آن ماه خرگهی تا چند

کنار خویشتن از اشک پر ستاره کنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنم

بهارِ توبه‌شکن می‌رسد چه چاره کُنم؟

سخن درست بگویم نمی‌توانم دید

که مِی خورند حریفان و من نِظاره کنم

چو غنچه با لبِ خندان به یادِ مجلسِ شاه

[...]

اهلی شیرازی

نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم

دلم ز دست بخواهد شدن چه چاره کنم

ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم

ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم

نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به

[...]

هلالی جغتایی

دلم ز دست شد، از دست دل چه چاره کنم؟

اگر بدست من افتد، هزار پاره کنم

خوشست بزم تو، لیکن کجاست طاقت آن

که در میان رقیبان ترا نظاره کنم؟

مگو: کناره کن از من، که جان ز کف ندهی

[...]

صائب تبریزی

اگر به روی تو بار دگر نظاره کنم

چو صبح زندگی خویش را دوباره کنم

مرا به سوی تو بال و پر دگر گردد

ز اشتیاق تو هر جامه ای که پاره کنم

مرا نگاه تو کرده است آنچنان وحشی

[...]

سیدای نسفی

قبای خود چو گل امروز پاره پاره کنم

ز چاک سینه خیال تو را نظاره کنم

خروش ناله من از زمین برد آرام

شبی که ارزوی خواب گاهواره کنم

ز بس که نیست در ایام صحبت گرمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه