گنجور

 
فروغی بسطامی

امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم

تو خوب تر ز ماهی، من اشتباه کردم

دوشینه پیش رویت آیینه را نهادم

روز سفید خود را آخر سیاه کردم

هر صبح یاد رویت تا شام گه نمودم

هر شام فکر مویت تا صبح گاه کردم

تو آن چه دوش کردی از نوک غمزه کردی

من هر چه کردم امشب از تیر آه کردم

صد گوشمال دیدم تا یک سخن شنیدم

صد ره به خون تپیدم تا یک نگاه کردم

چون خواجه روز محشر جرم مرا ببخشد

گر وعده عطایش عمری گناه کردم

من هر غزل که گفتم در عاشقی فروغی

یک جاگریز آن را بر نام شاه کردم

شاه همه سلاطین، شایسته ناصرالدین

کز قهر دشمنش را در قعر چاه کردم