گنجور

 
فروغی بسطامی

تا با تو آرمیده‌ام از خود رمیده‌ام

منت خدای را که چه خوش آرمیده‌ام

روی تظلم من و خاک سرای تو

دست تطاول تو و جیب دریده‌ام

در اشک من به چشم حقارت نظر مکن

کاین لعل را به خون جگر پروریده‌ام

زان پا نهاده‌ام به سر آهوی حرم

کز تیر چشم مست تو در خون تپیده‌ام

گو عالمی به مهر تو از من برند دل

زیرا که من دل از همه عالم بریده‌ام

هر موی من شکسته شد از بار خستگی

از بس به سنگلاخ محبت دویده‌ام

آب بقاست زهر فنا در مذاق من

تا شربت فراق بتان را چشیده‌ام

کیفیت شراب لبت را ز من مپرس

کاین نشه را شنیده‌ام اما ندیده‌ام

گر بر ندارم از سر زلف تو دست شوق

عیبم مکن که تازه به دولت رسیده‌ام

آهی کشم به یاد بناگوش او ز دل

هر نیمه شب که طالب صبح دمیده‌ام

افتادم از زبان که به دادم رسید دوست

رنجی کشیده‌ام که به گنجی رسیده‌ام

طفلی به تیر غمزه دلم را به خون کشید

کز تیر وی کمان فلک را کشیده‌ام

تا گوش من شنیده فروغی نوای عشق

باور مکن که پند کسی را شنیده‌ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

شاها بدیده‌ای که دلم را خدای داد

در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیده‌ام

چون کردگار ذات شریفت بیافرید

گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیده‌ام

راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی

[...]

خاقانی

از گلستان وصل نسیمی شنیده‌ام

دامن گرفته بر اثر آن دویده‌ام

بی‌بدرقه به کوی وصالش گذشته‌ام

بی‌واسطه به حضرت خاصش رسیده‌ام

اینجا گذاشته پر و بالی که داشته

[...]

عطار

از بس که روز و شب غم بر غم کشیده‌ام

شادی فکنده‌ام غم بر غم گزیده‌ام

شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت

کم غم چو روی شادی عالم بدیده‌ام

گر نیز شادی است درین آشیان غم

[...]

سلمان ساوجی

من هر چه دیده‌ام ز دل و دیده دیده‌ام

گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیده‌ام

من هر چه دیده‌ام ز دل و دیده‌ام کنون

از دل ندیده‌ام همه از دیده دیده‌ام

آه دهن دریده مرا فاش کرد راز

[...]

کمال خجندی

من ترک زهد کرده و رندی گزیده‌ام

خاشاک راه داده و گوهر خریده‌ام

تا کرده‌ام ز منزل هستی سفر گزین

نارفته نیم‌گام به مقصد رسیده‌ام

نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه