آزادی اگر خواهی از عقل گریزان باش
سر خیل مجانین شو، سرحلقهٔ طفلان باش
گر با رخ و زلف او داری سر آمیزش
هم صبح جهان آرا، هم شام غریبان باش
خواهی نکند خطش از دایرهٔ بیرونت
هر حکم که فرماید سر بر خط فرمان باش
هر جا که چنین ترکی با تیر و کمان آید
آماجگه پیکان آمادهٔ قربان باش
دور از خم گیسویش تعظیم به رویش کن
از کفر چو برگشتی جویندهٔ ایمان باش
با نفس خلاف اندیش یک بار تخلف کن
یک چند شدی کافر، یک چند مسلمان باش
گر کاستهٔ رنجی یک خمکده صهبا نوش
ور در طلب گنجی یک مرتبه ویران باش
پر کن قدح از شیشه بشکن خم اندیشه
آتش بزن این بیشه سوزندهٔ شیران باش
چون خنده زند ساقی صهبا خور و خوشدل زی
چون گریه کند مینا ساغر کش و خندان باش
اکسیر قناعت را سرمایه دستت کن
در عالم درویشی افسرزن و سلطان باش
شمشاد فروغی را در شهر تماشا کن
آسوده ز بستان شو فارغ ز گلستان باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میکده خدمت کن بی معرکه سلطان باش
فرمان بر ساقی شو، فرمانده دوران باش
در حلقهٔ میخواران بیکار نباید شد
یا خواجهٔ فرمانده یا بندهٔ فرمان باش
گر صحبت یوسف را پیوسته طمع داری
[...]
ترکا گه پیمانه است برخیز و به پیمان باش
رخشان مهی و از می با مهر درخشان باش
گه چهره بشو از خواب گه شانه بزن در زلف
هم خادم اهریمن هم محرم یزدان باش
از لعل روان بخشت گه عیسی مریم شو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.