گنجور

 
فروغی بسطامی

دل نداند که فدای سر جانان چه کند

گر فدای سر جانان نکند جان چه کند

لب شکر شکنت رونق کوثر بشکست

تا دهان تو به سرچشمهٔ حیوان چه کند

جنبش اهل جنون سلسله‌ها را بگسست

تا خم طرهٔ آن سلسله جنبان چه کند

گرهٔ کار مرا دست فلک باز نکرد

تا قوی پنجه آن طرهٔ پیچان چه کند

جمع کردم همه اسباب پریشانی را

تا پریشانی آن زلف پریشان چه کند

شام من صبح ز خورشید فروزنده نشد

تا فروغ رخ آن ماه درخشان چه کند

رازم از پردهٔ دل هیچ هویدا نشده‌ست

تا که غمازی آن غمزهٔ پنهان چه کند

به خضر آب بقا داد و به جمشید شراب

تا به پیمانهٔ ما ساقی دوران چه کند

جنبشی کرد صنوبر که قیامت برخاست

تا سهی قامت آن سرو خرامان چه کند

نرگس مست به باغ آمد و پیمانه به دست

تا قدح بخشی آن نرگس فتان چه کند

بسته‌های شکر از هند به ری آمده باز

تا شکر خندهٔ آن پستهٔ خندان چه کند

صف ترکان ختایی همه آراسته شد

تا صف آرایی آن صف زده مژگان چه کند

پایه طبع فروغی ز نهم چرخ گذشت

تا علو نظر همت سلطان چه کند

ناصرالدین شه بخشنده که دست کرمش

می‌نداند که به سرمایهٔ عمان چه کند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

آه کان طوطی دل بی‌شکرستان چه کند

آه کان بلبل جان بی‌گل و بستان چه کند

آنک از نقد وصال تو به یک جو نرسید

چو گه عرض بود بر سر میزان چه کند

آنک بحر تو چو خاشاک به یک سوش افکند

[...]

صائب تبریزی

دل نازک به زبان بازی مژگان چه کند؟

سپر آبله با خار مغیلان چه کند؟

بیش ازین با من سودازده دوران چه کند؟

شومی جغد به این خانه ویران چه کند؟

سبکی کشتی نوح است گرانباران را

[...]

حکیم سبزواری

تشنهٔ نوش لبت چشمهٔ حیوان چکند

خفتهٔ خاک درت روضهٔ رضوان چه کند

آن که از خاک نشینانِ درِ اهل دل است

تخم جم کی نگرد ملک سلیمان چه کند

هرکه گردید بدور حرم اهل صفا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه