چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
که به یک جرعه مرا بی خود و لایعقل کرد
چشم بد دور ازین فتنه که عاقل برخاست
که به یک جلوه مرا از دو جهان غافل کرد
زد به یک تیغم و از زحمت سر فارغ ساخت
رحمتی کرد اگر در حق من قاتل کرد
دل به شیرین دهنش دستی اگر خواهد یافت
کام یک عمر به یک بوسه توان حاصل کرد
نه مرا خواهش حور است و نه امید قصور
یاد او آمد و فکر همه را باطل کرد
گفتم آسان شود از عشق همه مشکل من
آه از این کار که آسان مرا مشکل کرد
وقتی از حالت عشاق خبردار شدم
که مرا عشق تو خون در دل و پا در گل کرد
این سلاسل که تو داری همه را حیران ساخت
وین شمایل که تو داری همه را مایل کرد
شبی افتاد به بزم تو فروغی را راه
عشق تا محشرش افسانهٔ هر محفل کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد تأثیر عمیق و غیرقابلکنترل عشق بر دل و جان انسان صحبت میکند. شاعر از جذبه و زیباییِ محبوب سخن میگوید که با یک نگاه یا یک بوسه میتواند انسان را از دنیای واقعی غافل کند و حتی به پای محبتش زنجیر کند. او اشاره میکند که تمامی مشکلات و چالشهای عاشقانه در برابر عشق او به راحتی فراموش میشود و یاد محبوب تمام دغدغههای دیگر را باطل میکند. در نهایت، این عشق عمیق و افسانهای به هر محفلی زیبایی و شور میبخشد.
هوش مصنوعی: چشمان شرابآلود او تنها به این دلیل مرا از دین و دلم محروم نکرد، بلکه با یک جام، مرا به حالت بیخود و غافل از خود درآورد.
هوش مصنوعی: چشم حسود از این ماجرا دور باشد، زیرا عاقل به یک نمایی از زیبایی توجه کرد و من را از دو عالم بیخبر ساخت.
هوش مصنوعی: با یک ضربه خود را از زحمت و رنج آزاد کرد و اگر قاتل رحمتی به من کرد، این کار را انجام داد.
هوش مصنوعی: اگر دل به شیرینی سخن او بسپاری، با یک بوسه میتوانی تمام خوشیهای زندگی را به دست آوری.
هوش مصنوعی: نه آرزوی بهشت دارم و نه منتظر قصرها هستم، تنها یاد او به ذهنم آمد و تمامی افکار و دغدغههایم را بیمعنا کرد.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که عشق بسیاری از مشکلات را آسان میکند، اما متوجه شدم که این عشق خود به تنهایی برای من مشکلساز شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که متوجه شدم عاشقان چه حالتی دارند، فهمیدم که عشق تو باعث شده است خون در دلم به جوش بیفتد و پاهایم در گل فرو برود.
هوش مصنوعی: این زنجیرهایی که تو به همراه داری، همه را شگفتزده کرده و این شکل و ظاهری که تو داری، همه را به سمت خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: شبی در مهمانی تو، روشناییای به نام عشق آمد و داستان آن تا روز قیامت در هر جمعی نقل خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیالِ شکری دل خوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد
قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
[...]
جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد
کجه هندوی زلف کچه بازت گل کرد
باغبان زلف سیه برگل رخسار تو دید
یاد جعد گره اندر گره سنبل کرد
با تو گل سر ز گریبان لطافت برزد
[...]
دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد
آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد
دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم
دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد
ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.