این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو دارد
که دل هر دو جهان بسته یک مو دارد
نقد یک بوسه به صد جان گران مایه نداد
داد از این سنگ که لعلش به ترازو دارد
اهل بینش همه در جلوهٔ او حیرانند
این چه معنی است که آن صورت نیکو دارد
مگر از دیدن او دیده بپوشد ورنه
کی کسی طاقت نظاره آن رو دارد
پس چرا میرمد از حلقهٔ صاحب نظران
گر نه آن چشم سیه شیوهٔ آهو دارد
یک مسلمان ز در کعبه نیامد بیرون
بنده دیر مغان ابش که هندو دارد
تاج داران همه خاک در آن درویشند
که به سر خاکی از آن خاک سر کو دارد
من و اندیشه ز بسیاری دشمن حاشا
دست موسی چه غم از لشگر جادو دارد
من و از کوی تو رفتن به سلامت، هیهات
که سر راه مرا عشق ز هر سو دارد
مگرش دست به چین سر زلف تو رسید
که دم باد سحر نافهٔ خوش بو دارد
آه من دامن آن ماه فروغی نگرفت
زان که یک شهر هواخواه و دعاگو دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طمع جور دلم زان بت بدخو دارد
ز بتان آنچه دلم می طلبد او دارد
باید از حلقه زنجیر جنون سر نکشد
هر که در سر هوس آن خم گیسو دارد
دوش از حال دل نافه خبر داد صبا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.