غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
نه مملوکی که هر ساعت نظر با مالکی دارد
مسلم نیست عمر جاودان الا وجودی را
که از زلف رسای او به کف مستمسکی دارد
حدیث بردباری را بپرس از عاشق صادق
که بر دل حسرت بسیار و طاقت اندکی دارد
دم از دانش مزن با دانه خال نکورویان
که از هر حلقهدام عشق مرغ زیرکی دارد
به حرمت بوسه باید داد خاک صید گاهی را
که صیادش هزاران بسمل از هر ناوکی دارد
فقیه و چشمهٔ کوثر، من و لعل لب ساقی
به قدر خویشتن هر کس که بینی مدرکی دارد
هوای دل عنانم میکشد هر دم نمیدانی
که از هر گوشه صید افکن سوار خانگی دارد
یقین شد جان سپاریهای من بر خویش این گونه
هنوز آن صورت زیبا در این معنی شکی دارد
فروغی را به جز مردن علاجی نیست دور از او
که داغ اندرون سوزی و درد مهلکی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک تا کی جفا بر آل پیغمبر روا دارد
روا تا کی جفا با اهل بیت مصطفی دارد
بیا در کربلا ای دل! به حسرت دیده ای بگشا
به طرف گلشنش بنگر چه رنگی لاله ها دارد
سراسر لاله هایش، نوجوانان بنی هاشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.