اماما در فراقت شد هزاران رخنه در دینم
بیا یک بار دیگر کن ز نو اسلام تلقینم
به آن مستظهرم جانا که دل مأوای تو گردد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین
اگر در صبح جان دادن تو باشی شمع بالینم
از آن ترسم من بیدل که پیش از روز وصل تو
به تلخی ناگهان از تن برآید جان شیرینم
جهانِ فانی و باقی فدای آل پیغمبر
طفیل نور ایشان است هر چیزی که میبینم
حدیث آرزومندی که ثبتش کرد فیض اینجا
بود ارواح اشعاری که حافظ داد تلقینم
هرچند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر برای محبوبش است. او میگوید که در غیبت محبوب، دینش دچار تزلزل شده و از او میخواهد که دوباره ایمانش را تجدید کند. شاعر به شدت به محبوبش وابسته است و میترسد که قبل از رسیدن به وصال او، جانش را از دست بدهد. او جهان فانی را فدای آل پیغمبر میکند و به نور ایشان اشاره دارد. همچنین اشاره دارد که با یاد محبوب، از خستگی و پیری خود رهایی مییابد و دوباره جوان میشود.
هوش مصنوعی: ای امام، در غیبت تو هزاران مشکل و تردید در دینم به وجود آمده است. بیا و یک بار دیگر به من یادآوری کن که چگونه اسلام را به درستی درک کنم.
هوش مصنوعی: من به تو دلبستم و امیدوارم که روزی دل من خانهات شود. کاش هرگز آن روز نیاید که بدون یاد تو بیکار بنشینم.
هوش مصنوعی: در شب رحلت، اگر از بستر روم تا قصر حورالعین فاصله باشد، اگر صبح روز بعد جان تو را بگیرند، من همچنان کنار تو و مانند شمع روشن در کنارت خواهم بود.
هوش مصنوعی: من نگرانم که قبل از آن که به وصالت برسم، ناگهان جان شیرینم به تلخی از بدنم خارج شود و دلم بیخبر بماند.
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت فدای خاندان پیامبر است، زیرا هر چیزی که میبینم تحت تأثیر نور و وجود ایشان است.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از آرزوی عمیق و احساساتی است که در کلام فیض به تصویر کشیده شده است. همچنین به روح اشعار حافظ اشاره میشود که در دل آدمی تأثیر میگذارد و او را به تفکر و تأمل در زندگی و آرزوهایش وا میدارد. این اشعار گویی در دل افراد زندهاند و هر فردی را به سوی عمیقتر شدن در احساساتش هدایت میکنند.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که سنم بالا رفته و از نظر روحی و جسمی خسته و ضعیف شدهام، اما هر بار که به یاد چهرهات میافتم، دوباره جوان و سرزنده میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
[...]
مرا گر دولتی باشد که روزی با تو بنشینم
ز لبهای تو می نوشم ز رخسار تو گل چینم
شبی در خلوت وصلت چو بخت خود همی خفتم
اگر اقبال بنهادی ز زانوی تو بالینم
مرا گر بی توام غم نیست از هجران و تنهایی
[...]
چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو بنشینم
که سیری نیست از رویت مرا چندان که میبینم
به چشم ناتوان زین سان که بردی خوابم از مژگان
نبیند که به خواب اکنون که آید سر به بالینم
شب هجرانت از هر سو فشاندم اشک دور از تو
[...]
تو را ای ماه مهرافروز چندانی که میبینم
نخواهد در کنار آمد به جز اشک چو پروینم
مرا مستی بود آئین و آئینه می روشن
مگر آن لعبت ساقی نماید رو در آئینم
گریبان میدرم چون گل به بوی سنبل زلفت
[...]
به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم
بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم
الا ای همنشینِ دل که یارانت بِرَفت از یاد
مرا روزی مباد آن دَم که بی یادِ تو بنشینم
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکُش فریاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.