پس امر شد ملائکه را سجده آورید
این قالب خلیفه بگزیده مرا
فی الفور در سجود فتادند سر به سر
جز دیو سرکشی که نمود از سجود ابا
گفتا که او ز خاک بود من ز آتشم
چون زاده اثیر شود ساجد ثرا
حق گفت لعن بر تو و بر تابعان تو
از اهل کبر و اهل حسد بنده هوا
گفتا که مهلتم بده از بهر رهزنی
تا انتقام خود کشم از خاکزادها
گفتا ز بندگان منت دست کوته است
تا وعده جزا توئی و بنده هوا
جای شما جهنم و کار شما ضلال
سوزید تا شود به شما پخته کار ما
آدم سپاس و حمد و ثنا گفت و شکر کرد
بر سجده ملائک و بر لعن من ابا
آنگه ز فاضل گل او ساخت صورتی
مانند او ولی به انوثت از او جدا