یا من هو اقرب بی من حبل وریدی
فی حبک فارقت قریبی و بعیدی
کندم دل از اغیار و بدادم به تو ای یار
زان روی که قفل دل ما را تو کلیدی
من سافر لاید له زاد بلاغ
الا سفری عندک زادی و مزیدی
انعامک قدتم و احسانک قدغم
عصیانک یا رب بنا غیر سدیدی
ان نحن عصینا فیه معترفو نا
غفرانک یا رب لنا غیر بعیدی
تو دوختی آن را که بیهوده بریدیم
هم دوختهٔ بیهدهٔ ما تو دریدی
چون خواهش تو خواهش ما را نگذارد
خواهی به تو دادیم کن آن را که مزیدی
زیر قدم تو شد خاک سر فیض
تا بشنود از تو شهدایی و عبیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق صحبت میکند و بیان میکند که در عشق او از عزیزان و نزدیکان خود فاصله گرفته است. او به طور استعاری میگوید که دلش را از دیگران جدا کرده و به معشوق بخشیده است، زیرا معشوق کلید قفل دل اوست. شاعر به خداوند نیز اشاره میکند و از او طلب آمرزش میکند و میگوید اگر در گناهان خود اعتراف داریم، امید به بخشش او داریم. در نهایت، او میگوید که در زیر پاهای معشوق خود، او را در مقام بالایی میبیند و به او تأکید میکند که در زندگی فقط به عشق و خواستههای او توجه دارد.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو به من نزدیکتر از رگ گردنم هستی، در عشق تو از نزدیکان و دوریان فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: دل خود را از دیگران جدا کرده و به تو سپردم، ای دوست؛ چون تو تنها کسی هستی که میتوانی قفل دل مرا باز کنی.
هوش مصنوعی: کسی که در سفر باشد، هیچ توشهای جز سفر به سوی تو ندارد؛ زیرا نزد تو، سرمایه و افزونایی من قرار دارد.
هوش مصنوعی: پروردگارا، من با نعمتهایت رشد کردم و با لطفهایت به بهبود رفتم، اما نافرمانیهایم را نیز به یاد دارم و از تو خواهان عذرخواهیام.
هوش مصنوعی: اگر ما در آن گناه کردیم و اعتراف به اشتباه خود داریم، ای پروردگار، لطفاً ما را ببخش که دور از امید نیست.
هوش مصنوعی: تو آن چیزهایی را که ما بههدر دوختیم، بهخوبی درست کردی؛ در حالی که ما بیهوده زحمت کشیدیم، تو آن را به آسانی از هم دریدی.
هوش مصنوعی: اگر خواسته تو مانع خواسته ما باشد، هر چه بخواهی به تو خواهیم داد و آنچه برایت افزوده میشود، انجام خواهیم داد.
هوش مصنوعی: زیر پای تو، خاک سر فیض به احترام تو گداخته شده تا شهدای بزرگ و عبیدان از کلام تو بهرهمند شوند و بشنوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی
تا رخت گشادی و دکان بازکشیدی
چون جولهه حرص در این خانه ویران
از آب دهان دام مگس گیر تنیدی
از لذت و از مستی این دانه دنیا
[...]
درویش به جز بویِ طعامش نشنیدی
مرغ از پسِ نان خوردن او، ریزه نچیدی
ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی
از خاک درِ دوست به مقصود رسیدی
دل جان نتوانست ز دستِ غم او برد
خوش وقت تو ای اشک که بر آب چکیدی
گفتم که ندیدم دهن تنگ تو را هیچ
[...]
دوش ایدل دیوانه بدان مست رسیدی
او مست و تو دیوانه، چه گفتی؟ چه شنیدی؟
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی
پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
تبخال زد از آه جگرسوز لب صبح
وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی
صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.