پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شورید گان انداختی
یکنظر کردی بسوی دل ز چشم شاهدان
زان نظر بس فتنها در جسم و جان انداختی
در دلم جا کردی و کردی مرا از من تهی
تا مرا از هستی خود در گمان انداختی
شعله حسن تو دوش افروخت دلها را چو شمع
این چه آتش بود کامشب در جهان انداختی
در کنارم بودی و میسوخت جانم در میان
آتش سوزان نهان چون در میان انداختی
تا قیامت قالبم خواهد طپید از ذوق آن
تیر مژگان سوی من تا بیکمان انداختی
دیده از خواب عدم نگشوده گردیدند مست
چون ندای «کن» بگوش انس و جان انداختی
سوی «او ادنی» روان گشتند مشتاقان وصل
تا خطاب «ارجعی» در ملک و جان انداختی
هرکسی پشت و پناه عالمی شد تا ز لطف
سایهٔ خود بر سر این بیکسان انداختی
شد کنار همدمان دریای خون از اشگ فیض
قصهٔ پر غصهاش تا در میان انداختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف جذبه و تأثیر عمیق معشوق میپردازد. شاعر از پرتو مهر معشوق صحبت کرده و میگوید که این مهر آتشی در دل شوریدگان ایجاد کرده است. نگاه معشوق به دلها حالتی فتنگی وارد کرده و باعث شده که شاعر از خود بیخود شود. او شعلههای زیبایی معشوق را توصیف میکند که دلها را چون شمع میسوزاند و در عین حال خود او در کنار معشوق رنج میبرد. شاعر از تأثیر تیر مژگان معشوق و خوابزدگی ناشی از عشق سخن میگوید و نشان میدهد که جانها به سمت وصال معشوق مشتاق شدهاند. در پایان، شاعر ابراز میکند که این عشق و تأثیرات آن باعث شده تا دریای اشک و غصه در بین دوستان ایجاد شود.
هوش مصنوعی: نوری از محبت چهرهات در دنیا تابید و آتشی در دل افرادی که دچار عشق و شوقاند، روشن کردی.
هوش مصنوعی: نگاهی به دل من کردی و با چشمان زیبای خود، از آن نگاه، فتنهها و جذابیتهایی را در جسم و جانم به وجود آوردی.
هوش مصنوعی: تو در دل من جا گرفتهای و به گونهای مرا از خودم خالی کردی که باعث شدی وجود خود را در خیال من گم کنم.
هوش مصنوعی: شعله زیبایی تو شب گذشته دلها را مانند شمع روشن کرد و این آتش چه قدرتی داشت که در سراسر جهان انتشار یافت.
هوش مصنوعی: در کنارم بودی و جانم در آتش سوزانی که پنهان بود میسوخت. همانطور که خود را در آتش انداختی.
هوش مصنوعی: تا ابد قلبم از خوشحالی به خاطر آن تیر چشم های تو خواهد تپید که به سمت من پرتاب کردی.
هوش مصنوعی: چشمها از خواب غیر حاضر بیدار شدند و مست شدند، مانند ندای «باش» که به گوش انسان و روح رسید.
هوش مصنوعی: مشتاقان وصال به سمت او روانه شدند تا اینکه صدای بازگشت به آنها رسید و در دل و جانشان نشسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی به عنوان حامی و پشتیبان یک جامعه یا گروه عمل کرد تا از نیکی و مهر خود بر سر افراد ناتوان و بیپناه سایه بیفکند.
هوش مصنوعی: کنار دوستان، دریایی از خون با اشکهای فیض از داستان پر درد او به وجود آمد تا به میان افکنده شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی
فتنهای در مجلس صاحبدلان انداختی
راز ما را فاش کردی در میان خاص و عام
وین حکایت در زبان این و آن انداختی
عارفان را با پریرویان کشیدی در سماع
[...]
بار دیگر فتنه ای در انس و جان انداختی
چهره بنمودی و آتش در جهان انداختی
از برای خاکساران بر سر کوی طلب
فرش عزت بر فراز آسمان انداختی
عشق را سرمایه ای داده ز حسن دلبران
[...]
رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی
آمدی و آتشی در خان و مان انداختی
ناوک اندازان چشمت هر طرف در جلوه اند
تا چو ابرو بر سر بازو کمان انداختی
مهربانیها نمودی اول و آخر چو شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.