گنجور

 
فیض کاشانی

هرکه هستش از ذکا در قبهٔ سر مشعله

بایدش جز سعی در دانش نباشد مشغله

هر کرا دادند گوش و هوش عقلی بایدش

در ره دین طی کند در هر نفس صد مرحله

گر ترا فهم درستی هست و طبع مستقیم

مکر خود را در ره دنیا بجنبان سلسله

حیف باشد بهر دنیا صرف کردن نقد عمر

هست دنیا نزد عارف جیفهٔ در مزبله

اکثر اهل نظر در راه عرفان عاجزند

از ذکاشان نیست در تاریکی ره مشعله

در پی هر آرزو او هم بصد دل میدود

راه حق را چون نبیند تا نگردد یک دله

حرف من باصاحب عقل است وفهم است وشعور

آنکه او چیزی نمیفهمد ندارم زو گله

مردم فهمیده باید تا ز آتش دم زند

کی رسد در ذیل عرفان دست و هم خر کله

زیرکی باید بفهمد رمز قرآن و حدیث

یا برد ره سوی تأویلات بای بسمله

جاهلی بینی که هر از بر ندانسته است هیچ

افکند در شش جهت از کوس دانش غلغله

فیض تن زن با که داری این خطاب و این عتاب

نیست در محفل مگر گاوان دنیا مشغله

 
 
 
گلها برای اندروید
بلعمی

چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله

دست‌هایم شیک گردد پای‌هایم شیشله

مسعود سعد سلمان

لاله رویاند سرشکم تازه در هر مرحله

پس بهاری دارد از من در زمستان قافله

عشق دلبر قرعه زد چون دل نصیب او رسید

راه پیشش برگرفتم دل بدو کرده یله

بر من رفته دل تفته دماغ از هجر او

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

پیش رای روشنت خورشید چه بود شعله

پیش طبع در فشانت کیست دریا سفله

آذر بیگدلی

گر به صبح رستخیز آن شب نبودی حامله

آخرین ساعت چه بود آن شهر را این زلزله؟

بیم آن بودی، که بندد ره به سیر آسمان

گر زمین بر پا نبودش ز اشک مردم سلسله

صور اسرافیل بود آن شب مگر بانگ خروس

[...]

رضاقلی خان هدایت

قصه بسیار است و دل بس نازک و کم حوصله

به که با یاد رخت گردد دل ما یکدله

هست هشیاری محال آشفتگان عشق را

هم مگر زنجیر زلف یار گردد سلسله

در مقامی که اختیاری نیست اندر دست دل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه