بدل گفتم سوی دلبر نشان ده
نشانی سوی عیش جاودان ده
نشان گفتا سوی او عشق و مستی است
حجاب خود خودی ترک همان ده
شدم نا بر در میخانه عشق
که مسکینم مرا می رایگان ده
نخستم کن توانائی کشیدن
توانا چون شدم تا میتوان ده
روانم جفت کن با دختر زر
بطاق ابروی پیر مغان ده
بچشمم مست ساقی کرد اشارت
که یکساغر بدین بی خان و مان ده
گرفتم ساغری از وی کشیدم
بگفتم یا رب از خویشم امان ده
بگفتا گر امان خواهی چو مردان
طلاق این جهان و آنجهان ده
چوفیض از هر دو عالم رو بگردان
بحق رو آر و ترک این و آن ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دنبال عشق و خوشیهای جاودان است و از دلبر میخواهد که او را به این نشانی راهنمایی کند. او بیان میکند که برای رسیدن به عشق و مستی، باید از خودخواهی و حجابهای وجودی بگذرد. شاعر به میخانه عشق میرود و از ساقی میخواهد که نوشیدنی رایگان به او بدهد و برای رسیدن به توانایی و قدرت، دعا میکند. او همچنین خواستهاش این است که روحش با معشوقی زیبا پیوند بخورد و از محبوب خود نوشیدنی بگیرد. ساقی به او اشاره میکند که اگر میخواهد از رنجهای دنیا رهایی یابد، باید از تعلقات و خواستههای دنیوی دست بکشد و به حقیقت و عشق ابدی روی آورد.
هوش مصنوعی: به محبوب بگو که نشانی از خود را نشان دهد تا به سوی خوشی و لذت پایدار بروم.
هوش مصنوعی: نشان عشق و شور و حال به سوی اوست، پس برای دست یافتن به او، باید از خودخواهی و دنیای خود دوری کنی.
هوش مصنوعی: به در میخانه عشق رسیدم و با حالتی ناتوان از معشوق درخواست میکنم که مرا برای نوشیدن عشق، بدون هیچ هزینهای قبول کند.
هوش مصنوعی: نخست توانایی خود را افزایش بده، تا وقتی که قادری به انجام کارها، از تمام توان خود بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: زندگیام را با دختر زیبای مغان پیوند بزن و به من آرامش بده.
هوش مصنوعی: در چشمم، ساقی به طور ناز و دلربا اشاره کرد که یک جام از شراب را به من بدهد تا در این بی سر و سامان زندگی بنوشم.
هوش مصنوعی: من از او جامی گرفتم و نوشیدم و گفتم: ای پروردگار، از خودم به من پناه ده.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از مشکلات و سختیها رهایی یابی، همانند مردان، باید به جدایی از این دنیا و آن دنیا اقدام کنی.
هوش مصنوعی: از هر دو جهان، به فیض و نعمت توجه کن و به حق و حقیقت رو کن و از امیال و خواستههای این و آن دست بردار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه بخشیده بود و بَرفِشانده.
به خَورد و داد، کامِ خویش رانده.
ز هر مقراضه کاو چون صبح رانده
عدو چون میخ در مقراض مانده
ز بس کز دیده او خوناب رانده
ز خون و آب در گرداب مانده
روانی ناوک غم درنشانده
وجودی در عدم راهی نمانده
زن و مرد اندران حیران بمانده
ز دست مرد و زن دلها ستانده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.