هجران جانان تا بچند آ» یار کو آن یار کو
وین شورش دل تا بکی دلدار کو دلدار کو
در سینه دلها شد طپان جانها ز تنها شد زوان
تا کی بود این رو نهان دیدار کو دیدار کو
ذرات عالم مست او خورده شراب از دست او
نغمهسرایان کو بکو خمار کو خمار کو
افلاک سر گردان و مست خاکست مدهوش الست
در عالم بالا و پست هشیار کو هشیار کو
حلاج محو آن جمال دستک زنان در وجد و حال
نغمهسرا کای ذوالجلال آندار کو آندار کو
در دنیی و عقبی مپیچ جز حق همه هیچست هیچ
در دار عالم غیر حق دیار کو دیار کو
حق در برابر روبرو بنموده رو از چار سو
کوران گرفته جستجو کان یار کو کان یار کو
منصور انالحق میزند من صور حق حق میزنم
زینصور انا شاهد فنا جز یار کو جز یار کو
گر راست میگوئی تو فیض دم در کش و خاموش باش
آنرا که باشد محو یار گفتار کو گفتار کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر آرزوی دیدار معشوق و درد هجران اوست. شاعر با احساساتی عمیق از تنهایی و بیقراری سخن میگوید و به انتظار لحظهای برای دیدار محبوب اشاره میکند. او به تأثیر عشق در جهان و مستی ناشی از آن میپردازد و از حالاتی مانند وجد و شوق سخن میگوید. شاعر در این مسیر، حق و حقیقت را نیز مد نظر قرار میدهد و بر لزوم توجه به معشوق حقیقی تأکید میکند. در نهایت، او به محو شدن در عشق و سکوت اشاره میکند و میگوید که آن کس که به حقیقت عشق دست یافته، نیازی به سخن گفتن ندارد.
هوش مصنوعی: فراق معشوق تا چه زمانی ادامه دارد؟ یار کجاست؟ این دلتپش و آشفتگی تا کی خواهد بود؟ معشوق کجاست؟
هوش مصنوعی: در دلها احساسات به شدت جاری است، جانها به خاطر تنهایی میتپند. این وضعیت چقدر ادامه خواهد داشت؟ کی قرار است که این دیدار رخ دهد و تنهایی پایان یابد؟
هوش مصنوعی: تمامی موجودات در جهان تحت تأثیر مستی او هستند و از جام او نوشیدهاند. پس آوازخوانان کجایند؟ کجا هستند کسانی که در حال خمار و مستیاند؟
هوش مصنوعی: آسمانها در حال چرخش و گمراهی هستند و زمین در خواب و بیخبری به سر میبرد. در عالم بالا و پایین، کسی هشیار نیست؛ هشیاری کجاست؟
هوش مصنوعی: حلاج به شدت مجذوب زیبایی و وجود آن معشوق است و در حال و هوای شادی و سرور به سر میبرد و میپرسد که ای صاحب جلال و عظمت، آنجا کجاست؟ آنجا کجاست؟
هوش مصنوعی: در این دنیا و دنیاهای دیگر، جز حق چیزی ارزش ندارد و همه چیز بیمعناست. در این عالم، غیر از حق، هیچچیز ثبات و منزلت ندارد. پس باید به دنبال محل حقیقی و واقعی باشیم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که حقیقت در مقابل ما ظاهر شده است، اما از هر طرف افرادی وجود دارند که نابینا هستند و نمیتوانند آن را ببینند. بنابراین، به دنبال آن یار هستیم، یاری که گم شده است.
هوش مصنوعی: منصور اعلام میکند که هستی و حقیقت را میشناسد و من نیز از حقیقت سخن میگویم. تنها کسی که شاهد این حقیقت است، یار است؛ پس چه کسی جز یار میتواند این را درک کند؟
هوش مصنوعی: اگر راست میگویی، پس از لطفی که در نفس کشیدن داری بهرهمند شو و سکوت کن. آن کسی که غرق عشق یار است، کجا میتواند به سخن بپردازد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفت گل در گلسِتان، آن یار گلرخسار کو
برخاست سرو بوستان، آن سرو خوشرفتار کو
غنچه تبسم میکند، آن پستهٔ خندان کجاست
سوسن زبان آور شده است، آن زلف عنبربار کو
سنبل به تاب حسن شد، نرگس به خواب ناز رفت
[...]
ای عاقلان دیوانهام زنجیر زلف یار کو
بر شعلهای شوق دل پروانهام دلدار کو
دل مست او جان مست او تن هم سرا پا مو بمو
در جملهٔ ذرات من یکذره هشیار کو
دل رفت جان هم میرود روح روان هم میرود
[...]
جز یار در بزم جهان دلدار کو دلدار کو
دلدار در دار جهان جز یار کو جز یار کو
پندار کو پندار کو جز جبین عاشقان
جز در جبین عاشقان پندار کو پندار کو
عطار کو عطار کو جز خاک مشک افشان او
[...]
منصور وقت خود منم بهر هلاکم دار کو
بانگ هوالحق میزنم دیار کو دیار کو
دل در برم دیوانه شد زنجیر زلف یار کو
کرد آن صنم ترسا مرا زنار کو زنار کو
گویند کز افغان من شب کس نخوابد ای عجب
کاندم که من از سوز دل زاری کنم بیدار کو
بیگاه وگه خونین دلم خواهد ز من دلدار را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.