ما را ره توفیق نمودند و بریدیم
بر ما در تحقیق گشودند و رسیدیم
یکچند به هر صومعه بردیم ارادت
یکچند به هر مدرسه گفتیم و شنیدیم
اقلیم معارف همه را سیر نمودیم
در باغ حقایق بهمه سبزه چریدیم
بس عطر روانبخش ز گلها که گرفتیم
بس میوه دلپرور دلخواه که چیدیم
کردیم نظر در شجر زینت دنیا
نه سایه نه برداشت ازو مهر بریدیم
ناگاه شد از قرب نمودار درختی
مقصود دل آن بود بکنهش چو رسیدیم
دادند بما عیش مصفای مؤبد
در سایهٔ آن رحل اقامت چو کشیدیم
دیدیم چو ما ساقی میخانهٔ توحید
یکجرعه از آن بادهٔ بیرنگ چشیدیم
صد شکر دل آسود ز تشویش کشاکش
چون فیض نه پیر و نه فقیه و نه مریدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مسیر توفیق و هدایت سخن میگوید که به او اجازه داده تا در جستجوی معرفت و حقیقت قدم بردارد. او لحظاتی را در صومعهها و مدارس سپری کرده و از دانش و آموختههای آنها بهرهمند شده است. شاعر به گشتوگذار در دنیای معرفت و حقایق پرداخته و از زیباییها و عطرهای باغ وجود لذت برده است. ناگهان درختی معنوی و مطلوب خود را مشاهده کرده و به آن نزدیک میشود. او از نعمتهای الهی بهرهمند شده و در سایهاش آرامش یافته است. در نهایت، شاعر از بادهای معنوی مینوشد که سبب آسودگی دلش میشود و میفهمد که در این مسیر نیازی به معلم یا مراد خاصی ندارد.
هوش مصنوعی: ما را در مسیر موفقیت هدایت کردند و موانع را از پیش رو برداشتند، به گونهای که توانستیم به حقیقتی برسیم.
هوش مصنوعی: مدتی به هر مکان مذهبی علاقهمند شدیم و احترام گذاشتیم و مدتی هم به هر مدرسه رفتیم و حرفها و آموزههای آن را شنیدیم.
هوش مصنوعی: در مسیر دانش و معرفت، همه را سیراب کردیم و در دنیای حقایق، به همه اجازه دادیم که از نعمتهای سبز بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: ما از گلها عطر خوشبویی را گرفتهایم و میوههایی لذتبخش و مورد علاقهمان را چیدهایم.
هوش مصنوعی: درخت زیبا و زینتبخش دنیا را نگریستیم، ولی نه سایهای از آن یافتیم و نه میوهای برای برداشت. پس از آن از آن محبت و دوستی دور شدیم.
هوش مصنوعی: ناگهان درختی که دل به آن بسته بودیم، در نزدیکی ما ظاهر شد. وقتی به آن رسیدیم، متوجه شدیم که واقعاً همان چیزی است که میخواستیم.
هوش مصنوعی: به ما زندگی پاک و جاودانی دادند و در زیر سایهٔ آن رحل اقامت، آرامش و آسایش را تجربه کردیم.
هوش مصنوعی: ما زمانی که در میخانهٔ توحید، ساقی را دیدیم، یک جرعه از آن شراب بیرنگ نوشیدیم.
هوش مصنوعی: صد بار شکر میکنم که دلم از نگرانیها و تلاتمهای زندگی آرام است؛ چون من نه به مرشد وابستهام و نه به عالم و عالمان دینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم
شلوار عروسان زره زلف گشادیم
بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم
بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم
[...]
سر جمله بدانید که در عالم پاداش
آنها که درین راه بدادیم بدیدیم
ما را همه مقصود ببخشایش حق بود
المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
[...]
خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم
والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست
آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
از ذوق چراگاه و ز اشتاب چریدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.