در محافل شعر میخوانم گهی با آب و تاب
گاه بهر خویش خوانم بی لب از روی کتاب
شعر حق خوانم نه باطل حکمت و قوت خرد
آنچه روی دل کند سوی حق و دارالثواب
شعر خوانم کاورد ارواح را در اهتزاز
لرزه افتد در بدن معنی چو بگشاید نقاب
در مقامی کاندر و سنجند نقد هر سخن
آن سخن کان تن بلرزاند نیاید در حساب
شور در سر نور در دل افکند اشعار حق
شیب را سازد شباب و قشر را سازد لباب
روح در پرواز آید زاستماع بیت بیت
افکند در سینه آتش آورد در دیده آب
شعر حق پرمغز و شعر باطل از معنی تهی
آن بود دریای مواج این بود همچون حباب
آن غزل خوانم که هر کو بشنود بیخود شود
با سراپای وجود او کند کار شراب
آن غزل خوانم که جانرا سوی علیین کشد
از جمال شاهد مقصود بر گیرد حجاب
آن غزل خوانم که در وی معنی قرآن بود
گر فرود آید بکهسار از خجالت گردد آب
آن غزل خوانم که بر دل سرد گرداند جهان
جان شود مشتاق رحلت زین کهن دیر خراب
جلوه های معنیش جان در دل سامع کند
تا حیات تازه یابد گردد از حق کامیاب
بشنود گر عابدان بیند رخ معبود را
از میان عابد و معبود برخیزد حجاب
گر بگوش زاهد آید بیتی از ابیات او
بگذرد ز انکار اهل دل شود مست و خراب
نیست شعر من چو شعر شاعران خالی زمغز
تا توانی دل بتاب از شعر فیض و رو متاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان ارزش و مفهوم عمیق شعر حق میپردازد. او میگوید که شعرش نه تنها با زیبایی و جذابیت عرضه میشود، بلکه دارای معنایی عمیق و حقیقی است که روح و دل شنوندگان را تحت تأثیر قرار میدهد. او تأکید میکند که شعر حق برعکس شعر باطل، سرشار از معنا و حکمت است و میتواند انسان را به سوی حقیقت و کمال رهنمون سازد. همچنین، او اظهار میدارد که شعرش میتواند شنوندگان را به وجد و شوق آورد و حس عرفانی را در آنان بیدار کند. شاعر به زیبایی تأثیر شعر بر روح و جان انسانها اشاره دارد و میگوید که اشعارش میتواند ارتباطی عمیق میان عابد و معبود برقرار کند و دلها را شاداب و سرشار از عشق و محبت سازد. در نهایت، او شعر خود را متفاوت از شعرهای دیگر میداند چرا که از عمق وجود و حقیقت سرچشمه گرفته است.
هوش مصنوعی: گاهی در جمعهای شعری با شوق و ذوق شعر میخوانم و گاهی نیز برای خودم بدون احساس و فقط با نگاهی به کتاب شعر میخوانم.
هوش مصنوعی: من فقط سخن حق را میگویم و از مطالب نادرست دوری میکنم، زیرا حکمت و توانایی عقل من در خدمت حقیقت است. آنچه دل را به سوی حق و پاداش هدایت میکند، مهمترین موضوع است.
هوش مصنوعی: وقتی شعر میخوانم، روحها به تپش در میآیند و لرزشی در بدن احساس میشود، مانند اینکه پردهای کنار زده شود و حقیقتی آشکار گردد.
هوش مصنوعی: در جایی که هر سخن را به دقت ارزیابی میکنند، سخنی که باعث لرزیدن بدن شود، در محاسبه و ارزیابی جایگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: شور و اشتیاق در فکر و نور و روشنایی در دل به وجود میآورد و اشعار حق، جوانی و نشاط را به ارمغان میآورد و از سطح به عمق میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی انسان به آهنگ زیبای شعر گوش میدهد، روحش به پرواز در میآید و با هر بیت شعری که میشنود، همچون آتش در دلش شعلهور میشود و اشک شوق در چشمانش جاری میگردد.
هوش مصنوعی: شعر حقیقی عمیق و پرمعناست، اما شعر نادرست خالی از مفهوم است. این شعر مانند دریای طوفانی است که حبابهایی روی آن ایجاد میشوند.
هوش مصنوعی: من شعری میخوانم که هر کس آن را بشنود، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و وجودش به قدری تحت فشار قرار میگیرد که مانند حالتی مستی به او دست میدهد.
هوش مصنوعی: من غزلی را میخوانم که جان را به سوی درجات عالی و مقامهای بلند بکشد و از زیبایی معشوق اصلی بر حجاب و پردهای بگذارد.
هوش مصنوعی: آن غزل را میسرایم که در آن معنا و مفهوم قرآن وجود دارد. اگر این غزل از بلندی به زمین بیفتد، از شرم و حیای آن، آب به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: غزلی میخوانم که میتواند دلهای سرد را گرم کند و جهان را دگرگون سازد. این شعر باعث میشود که جانها به سفر و ترک این دنیای کهنه و ویران رغبت پیدا کنند.
هوش مصنوعی: این اشعار به این معناست که زیباییهای معنوی و عمیق، روح و جان شنونده را تحت تأثیر قرار میدهد و او را revitalizes میکند، به طوری که از حقیقت و درک عمیقتر آن بهرهمند میشود و زندگی تازهای پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر عابدان چهره معبود را ببینند، از میان عابد و معبود حجاب و پردهای کنار میرود.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی به گوشش شعری از او برسد، به سادگی از انکار اهل دل عبور میکند و به حالت مستی و خرابی دچار میشود.
هوش مصنوعی: شعر من مانند اشعار شاعران دیگر تهی از معنی و جوهر نیست. بلکه هر وقت که توانستی، باید دل خود را از شعرهای نیکو و پرمعنا شاد کنی و از آن روی برنگردانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.