روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم
جان بتن میآیدم چون مینهی لب بر لبم
میرسد هر دم خیالت میبرد از جا دلم
چون هوا تأثیر کرد از شوق میگیرد تبم
چارهٔ تعلیم کن در هجر جانسوزت مرا
یا ز وصل روح افزایت بر آور مطلبم
نیست خود سنگ دل بیرحم تو آخر چرا
در نمیگیرد درو فریاد یا رب یاربم
تیغ در کف چون برون آئی بقصد کشتنم
جانم از شادی باستقبالت آید تا لبم
باد حسنت را فداجان و دل و عمر و حیاه
باد عشقت را اسیر ایمان و دین و مذهبم
گر بدست خویش خواهی کرد بسمل فیض را
تا بحشر از ذوق آن خواهد طپیدن قالبم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساسات عمیق و درونی خود اشاره میکند. او میگوید که روز و شب برایش معنای خاصی دارد و هر بار که معشوقش حضور پیدا میکند، جانش تازه میشود. خیال او همیشه در ذهنش مرور میشود و شوق و تب او را فرا میگیرد. شاعر از معشوق میخواهد که در غم دوریاش به او آموزهای بدهد یا از وصالش به او روح و زندگی ببخشد. او به شدت از بیرحمی و سردی معشوقش مینالد و در این درد به خداوند پناه میبرد. او با تصویر تیغی در دست، به خطراتی که برایش پیش میآید اشاره میکند و عشق و زیبایی محبوب را فدای جان و زندگیاش میداند. در نهایت، او بیان میکند که اگر معشوق بخواهد میتواند او را به مرگ و فنا بکشاند، اما این عشق همچنان در قلب او وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر در روز به من نگاهی کنی، در شب جانم به تو نزدیک میشود، همانطور که تو لب بر لب من میگذاری.
هوش مصنوعی: هر لحظه یاد تو به دلم میآید و مرا از جایی که هستم میبرد. همانطور که هوای تازه بر شوق و اشتیاقم تأثیر میگذارد، احساس تب و حالتی عجیب به من میدهد.
هوش مصنوعی: برای درد جدایی تو، راهی برای آموختن به من بیاب یا از ارتباطی که جانم را تازه میکند، کمکم کن.
هوش مصنوعی: تو که سنگدل و بیرحم هستی، چرا فریادهای من را نمیشنوی؟ چرا مناجات و نالهام به گوش تو نمیرسد؟
هوش مصنوعی: وقتی که با شمشیر در دست بیرون بیایی تا مرا بکشی، جانم به شوق و شادی به سمت تو میآید و تا لب من میرسد.
هوش مصنوعی: نسیم زیبایی تو، جان و دل و عمر و زندگیام را فدای خود میکند و عشق تو، ایمان و دین و مذهب من را به اسارت درآورده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی فیض و نعمت را با دست خود به دست آوری، تا روز قیامت از لذت آن روح و جان من به تپش خواهد افتاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میدمد هر دم خیالت روحی اندر قالبم
روز میگردد ز خورشید دلافروزت شبم
میتپد دل شمع رویت را چو میبینم ز دور
چون شدی نزدیک چون پروانه در تاب و تبم
من که تاب دیدن رویت نمیآرم چسان
[...]
یک مسلمان نیست تا آبی رساند بر لبم
اندرین تاب و تبم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.