گنجور

 
فیض کاشانی

ای که با ما وعده‌ها کردی خلاف

از وفا و عهد و پیمانت ملاف

وعده‌های تو دروغ اندر دروغ

لافهای تو گزاف اندر اندر گزاف

چند غم را سر بجان من دهی

در دل من بهر غم سازی مصاف

چند غم در دور من گرد آوری

تا بگردم روز و شب آرد طواف

چند بافی بهر من از غم پلاس

چند سازی بهر من از غم لحاف

گاهم از شادی لباسی هم بدوز

بستری از شادمانی هم بباف

جان نخواهی برد از دست غمش

فیض گفتم با تو حرف پاک و صاف

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode