یکدیگر را عیب میجویند خلقان در لباس
ور نباشد عیب بشمارند خلقان در لباس
هر کسی عیبی که دارد میکند پنهان ز خلق
عیب جانرا در سکوت و عیب ابدان در لباس
عیبجویان از سکوت کس برون آرند عیب
وز لباسش هم برون آرند پنهان در لباس
تا بیکدیگر نشستند این گروه عیب جو
آن ازین بیپرده جوید عیب و این زان در لباس
فاسقان بیپرده میگویند عیب یکدگر
صالحان گویند عیب اهل ایمان در لباس
یوسفان از دست گرگان گر درون چه روند
پوستین یوسفان درند گرگان در لباس
آنکه را عاجز شوند از جستن عیب صریح
صد فسون آرند تا بندند بهتان در لباس
از هنر آنکس که عاری باشد او را چاره نیست
غیر آنکو عیب بندد بر نکویان در لباس
خیل دانایان که خوی حق در ایشان جای کرد
عیب معیوبان کنند از خلق پنهان در لباس
صدهزاران آفرین بر جان بینائی که او
خلق را بینند همه از عیب عریان در لباس
عیب فیض را کرد پنهان از خلق ستارالعیوب
از حسد لیکن برو بندند بهتان در لباس
خواستم تا من نگویم عیب اخوان چاره نیست
بر زبانم رفت عیب عیبجویان در لباس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز روشن را شب تارست پنهان در لباس
چهره گلرنگ دارد خط ریحان در لباس
ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است
خنده ها چون برق دارد ابر گریان در لباس
ریزش بی پرده آب روی سایل می برد
[...]
غنچه از دلبستگی گردیده پنهان در لباس
مفت آزادی که چون سرو است عریان در لباس
تا به کی خواهی کشیدن چادر عصمت به روی
صبح را تا کی بود خورشید تابان در لباس
زیب ارباب گهر عریان تنی باشد چو مهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.