گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

شکر تو چسان کنم که شاید

از جز تو ثنای تو نیاید

گر هم نکنم ثنا چه گویم

نطقم بچه کار دیگر آید

آن لب که ثنای تو نگوید

آخر بچه خوشدلی گشاید

آندست که دامنت نگیرد

از بهر چه زاستین برآید

آن پای که در رهت نپوید

سر که رود و بر که آید

آن سر که هوای تو ندارد

بر تن بکدام امید باید

آندل که درو محبتت نیست

در سینه چو نغمه می‌سراید

آن جان که ز تو نشان ندارد

حقا که بجای تن نشاید

آن دیده که دیده روی خوبت

بر غیر چگونه میگشاید

آن گوش که نام تو شنیده

چون حرف دگر در آن درآید

از فیض تو پای تا سر فیض

هر لحظه محبتی فزاید

آنم که سراسر وجودم

پیوسته بحمد تو سراید

 
 
 
سنایی

ای صدر اجل قوام دولت

در صدر به جز تو کس نیاید

گیتی چو تو پر هنر نبیند

گردون چو تو نامور نزاید

حاشا که زیان مال هرگز

[...]

انوری

جاییست نشسته چاکر تو

جایی که درو طرب افزاید

با مطربه‌ای چو ماه تابان

چنگی تر و خوش همی سراید

اسباب نشاط جمله داریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
ادیب صابر

باد سحری طرب فزاید

غم از دل غمکشان زداید

بادی که به صبحدم برآید

بی باده مرا طرب فزاید

دل در بر من بدو شتابد

[...]

مولانا

آن کس که به بندگیت آید

با او تو چنین کنی نشاید

ای روی تو خوب و خوی تو خوش

چون تو گهری فلک نزاید

روی تو و خوی تو لطیفست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه