هر دمم نیشی ز خویشی میرسد با آشنا
عمر شد در آشنائیها و خویشی ها هبا
کینه ها در سینه ها دارند خویشان ازحسد
آشنایان در پی گنجینه های عمرها
هیچ آزاری ندیدم هرگز از بیگانه ای
هر غمی کامد بدل از خویش بود و آشنا
بحر دل را تیره گرداند چو خویشی بگذرد
میزند بر دل لگد چون آشنا کرد آشنا
خویش میخواهد نباشد خویش بر روی زمین
تا بریزد روزی آن بر سر این از سما
چون سلامی می کند سنگیست بر دل میخورد
بی سلام ار بگذرد بر جان خلد زان خارها
راحتی مر آشنا را زآشنائی کم رسد
نیست راضی آشنائی از سلوک آشنا
شکوه کم کن فیض از یاران ودر خودکن نظر
تا چگونه میکنی در بحر دلها آشنا
گر زمن پرسی زخویش و آشنا بیگانه شو
با خدای خویش میباش آشنا و آشنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.