مرا دردیست در دل نه چو هر درد
دوای آن نه در گرمست و نه سرد
دوای درد من دردیست سوزان
که آتش در زند در گرم و در سرد
دوای درد من درد رسائیست
که از هر درد بیرون آورد گرد
دوای درد من دردیست شافی
که روبد از دل و جان گرد هر درد
طبیبی مشفقی ربانیی کو
که دردم را تواند چارهٔ کرد
دوایی خواهم از دست طبیبی
که تا گردم سراپا جملگی درد
نمیبینم بعالم سرخ روئی
نهم تا بر در او چهرهٔ زرد
بسوی اولیای حق نشانی
بنزد کیست یا رب از زن و مرد
بسی گشتم بسی جستم ندیدم
کسی کو باشدش یکذره زین درد
همه عمرم درین سودا بسر شد
نه مقصودم بدست آمد نه هم درد
بنه دل فیض بر دردی که داری
خوشا حال کسی کو دارد این درد
طبیب حق دوا جز درد حق نیست
بدرد او شفا یابی ز هر درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر، به بیان دردی عمیق و خاص میپردازد که نه مانند دردهای معمولی است و نه درمانش در چیزهای گرم یا سرد یافت میشود. شاعر معتقد است که درمان درد او تنها دردی سوزان و واقعی است که میتواند همه دردها را از دل و جانش برطرف کند. او به دنبال طبیبی است که قادر به درمان این درد باشد، ولی در جستجوی خود نتوانسته کسی پیدا کند که بتواند به او در این زمینه کمک کند. او به این نتیجه میرسد که درد حقیقی و عمیق، خود میتواند به نوعی درمان باشد و تنها با تجربه این درد است که میتوان به شفای واقعی دست یافت. در پایان، شاعر به این نکته میرسد که درد واقعی خود، کلید درمان همه دردهاست.
هوش مصنوعی: در دل من دردی وجود دارد که مانند هر درد دیگری نیست. این درد نه به گرما مربوط میشود و نه به سرما، و درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: درمان درد من، دردی است سوزان که هم در گرما و هم در سرما وجود دارد و به مانند آتش در وجودم میسوزد.
هوش مصنوعی: داروی درمان درد من، خود دردی است که از تمامی دردها بزرگتر و متمایز است.
هوش مصنوعی: دردی که من دارم، دارویی است که به طور کامل من را از تمام دردهایم آزاد میکند و از دل و جانم میزداید.
هوش مصنوعی: پزشکی دلسوز و الهی پیدا کن که بتواند به دردم رسیدگی کند و راه حلی برای آن بیابد.
هوش مصنوعی: میخواهم دارویی از پزشکی بگیرم که خود باعث درد و رنج من شده است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم زیبایی و جذابیت را در دنیای سرخرنگی ببینم تا زمانی که در آستانهاش چهرهای زرد داشته باشم.
هوش مصنوعی: کسی را میشناسی که به اولیای حقیقت نشان بدهد، ای پروردگار، از میان زن و مرد؟
هوش مصنوعی: من مدتها به دنبال کسی بودهام و جستوجو کردهام، اما هیچکس را پیدا نکردم که حتی کمی از این درد را داشته باشد.
هوش مصنوعی: تمام عمرم در این آرزو گذشت، نه به هدفم رسیدم و نه حتی دردی کشیدم.
هوش مصنوعی: دل خود را به خوشی و رحمت سپاس بگو، چرا که خوشبختی در درد و رنجی است که کشیدهای. خوشا به حال کسی که این درد را درک میکند و آن را میپذیرد.
هوش مصنوعی: خداوند، درمانی جز درد خود را برای ما نمیشناسد. اگر به درد او پی ببریم، از تمام دردها درمان خواهیم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دیده دیدبان از دز نگه کرد
سیه ابری بدید از لشکر و گرد
الهی گردن گردون شود خرد
که فرزندان آدم را همه برد
یکی ناگه که زنده شد فلانی
همه گویند فلان ابن فلان مرد
به گرمای تموز از سرد سوزش
صد و پنجه مسافر خشک بفشرد
رهی رفت و غلام برده برده
زهی قسمت رهی و ژاله شاکرد
زه ای پستت بمانده ماه بهمن
[...]
رخ خوب تو ناموس قمر برد
لب لعل تو بازار شکر برد
بنفشه گرچه بازاری همیداشت
چو زلف دید سردر یکدیگربرد
گل سرخ از تو می بربست طرفی
[...]
مبین از خرد بینی خصم را خرد
ز پیلان بین که خرگوش آب چون برد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.