من کجا جان برم زدست غمت
وه که با من چه میکند ستمت
بغمت جان دهم که در محشر
باشم از خیل گشتگان غمت
چون شوم خاک در ره تو فتم
تا قیامت سر من و قدمت
غمزه ات گه ستم کند بر من
داد من گاه خواهد از ستمت
ستمت هر چه میکند کرمست
حاشا لله چها کند کرمت
ستمی دم بدم کرامت کن
ای کرمها خجل بر ستمت
سخن عشق چون تو بسی فیض
لوح سوزد ز آتش قلمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یکی گنج نامهٔ عصمت
این یکی کارنامهٔ حکمت
تا به حقالقدوم آن قدمت
بر دو عالم روان شود علمت
بس که هر چیز درکشی بدمت
سر نهادی تو در سرشکمت
خلق را چو ساخت در ظلمت
نورشان ریخت بر سر از رحمت
چون توان کرد شکر این نعمت
گشته پیدا ز قدرت و حکمت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.