سرشته اند در گلم الا هوای دوست
سرتا بپای من همه هست از برای دوست
تن از برای آنکه کشم بار او بجان
جان از برای آنکه فشانم بپای دوست
دل از برای آنکه به بندم بعشق او
سر از برای آنکه دهم در هوای دوست
چشم از برای آنکه به بینم جمال او
لب از برای آنکه بگویم ثنای دوست
دست از برای آنکه بدامان او زنم
پای از برای آنکه روم در رضای دوست
گوش از برای حلقه و گردن برای طوف
یعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوست
در سر خیال و مهر بدل سینه بهر راز
در لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوست
خوش آنکه مدعای من از وی شود روا
لیکن بشرط آنکه بود مدعای دوست
گر دوست را بجای من مبتلا بسی است
بی او شوم اگر بودم کس بجای دوست
ای فیض نوش باد ترا هر چه میکشی
از جام عشق و باده مهر و وفای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر بدین صفت که منم مبتلایِ دوست
ممکن بود ز من که نجویم رضای دوست
با عاشقان مجاز بود عشقِ عاشقی
کو ترکِ هر دو کون نگیرد برایِ دوست
کردم به عشق زیر و زبر خان و مان دل
[...]
جانم به لب رسید ز دست جفای دوست
عمر عزیز شد به سر اندر وفای دوست
گر دوست جان طلب کند از من فداش باد
سر چون کشم من ای دل مسکین زرای دوست
در قصد جان من اگر او را رضا بود
[...]
گر در هلاک من بود الحق رضای دوست
بادم هزار جان گرامی فدای دوست
آن دولت از کجا که شوم خاک درگهش
من خاک آن کسم که شود خاکپای دوست
جبریل وار یکقدم ار پیشتر نهم
[...]
برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
در دوستی ملاحظه مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست
حاشا! که غیر دوست کند جا بچشم من
[...]
از جان و سر دریغ ندارم به پای دوست
هر دم به موجبی سر و جانم فدای دوست
تا عمر جاودان دهدم دوست در عوض
زیبد که زنده زنده بمیرم برای دوست
ای دل ز جان بدر شو و ترک حیات کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.