نگر خواب را بیهده نشمری
یکی بهره دانی ز پیغمبری
به ویژه که شاه جهان بیندش
روان درخشنده بگزیندش
ستاره زند رای با چرخ و ماه
سخنها پراگنده کرده به راه
روانهای روشن ببیند به خواب
همه بودنیها چوآتش برآب
شبی خفته بد شاه نوشین روان
خردمند و بیدار و دولت جوان
چنان دید درخواب کز پیش تخت
برستی یکی خسروانی درخت
شهنشاه را دل بیاراستی
میو رود و رامشگران خواستی
بر او بران گاه آرام و ناز
نشستی یکی تیزدندان گراز
چو بنشست می خوردن آراستی
وزان جام نوشینروان خواستی
چوخورشید برزد سر از برج گاو
ز هر سو برآمد خروش چگاو
نشست از بر تخت کسری دژم
ازان دیده گشته دلش پر ز غم
گزارندهٔ خواب را خواندند
ردان را ابر گاه بنشاندند
بگفت آن کجا دید در خواب شاه
بدان موبدان نماینده راه
گزارندهٔ خواب پاسخ نداد
کزان دانش او را نبد هیچ یاد
به نادانی آنکس که خستو شود
ز فام نکوهنده یک سو شود
ز داننده چون شاه پاسخ نیافت
پراندیشه دل را سوی چاره تافت
فرستاد بر هر سویی مهتری
که تا باز جوید ز هر کشوری
یکی بدره با هر یکی یار کرد
به برگشتن امید بسیار کرد
به هر بدرهای بد درم ده هزار
بدان تاکند در جهان خواستار
گزارنده خواب دانا کسی
به هر دانشی راه جسته بسی
که بگزارد این خواب شاه جهان
نهفته بر آرد ز بند نهان
یکی بدره آگنده او را دهند
سپاسی به شاه جهان برنهند
به هر سو بشد موبدی کاردان
سواری هشیوار بسیار دان
یکی از ردان نامش آزادسرو
ز درگاه کسری بیامد به مرو
بیامد همه گرد مرو او بجست
یکی موبدی دید بازند و است
همی کودکان را بیاموخت زند
به تندی و خشم و ببانگ بلند
یکی کودکی مهتر ایدر برش
پژوهنده زند وا ستا سرش
همیخواندندیش بوزرجمهر
نهاده بران دفتر از مهر چهر
عنانرا بپیچید موبد ز راه
بیامد بپرسید زو خواب شاه
نویسنده گفت این نه کارمنست
زهر دانشی زند یارمنست
ز موبد چو بشنید بوزرجمهر
بدو داد گوش و بر افروخت چهر
باستاد گفت این شکارمنست
گزاریدن خواب کارمنست
یکی بانگ برزد برو مرد است
که تو دفتر خویش کردی درست
فرستاده گفت ای خردمند مرد
مگر داند او گرد دانا مگرد
غمی شد ز بوزرجمهر اوستاد
بگوی آنچ داری بدو گفت یاد
نگویم من این گفت جز پیش شاه
بدانگه که بنشاندم پیش گاه
بدادش فرستاده اسب و درم
دگر هرچ بایستش از بیش و کم
برفتند هر دو برابر ز مرو
خرامان چو زیر گل اندر تذرو
چنان هم گرازان و گویان ز شاه
ز فرمان وز فر وز تاج و گاه
رسیدند جایی کجا آب بود
چو هنگامه خوردن و خواب بود
به زیر درختی فرود آمدند
چوچیزی بخوردند و دم بر زدند
بخفت اندران سایه بوزرجمهر
یکی چادر اندرکشیده به چهر
هنوز این گرانمایه بیدار بود
که با او به راه اندرون یار بود
نگه کرد و پیسه یکی مار دید
که آن چادر از خفته اندر کشید
ز سر تا به پایش ببویید سخت
شد ازپیش او نرم سوی درخت
چو مار سیه بر سر دار شد
سر کودک از خواب بیدار شد
چو آن اژدها شورش او شنید
بران شاخ باریک شد ناپدید
فرستاده اندر شگفتی بماند
فراوان برو نام یزدان بخواند
به دل گفت کین کودک هوشمند
بجایی رسد در بزرگی بلند
وزان بیشه پویان به راه آمدند
خرامان به نزدیک شاه آمدند
فرستاده از پیش کودک برفت
برتخت کسری خرامید تفت
بدو گفت کای شاه نوشینروان
تویی خفته بیدار و دولت جوان
برفتم ز درگاه شاها به مرو
بگشتم چو اندر گلستان تذرو
ز فرهنگیان کودکی یافتم
بیاوردم و تیز بشتافتم
بگفت آن سخن کزلب او شنید
ز مار سیاه آن شگفتی که دید
جهاندار کسری ورا پیش خواند
وزان خواب چندی سخنها براند
چوبشنید دانا ز نوشین روان
سرش پرسخن گشت و گویا زبان
چنین داد پاسخ که در خان تو
میان بتان شبستان تو
یکی مرد برناست کز خویشتن
به آرایش جامه کردست زن
ز بیگانه پردخته کن جایگاه
برین رای ما تا نیابند راه
بفرمای تا پیش تو بگذرند
پی خویشتن بر زمین بسپرند
بپرسیم زان ناسزای دلیر
که چون اندر آمد به بالین شیر
ز بیگانه ایوانش پردخت کرد
درکاخ شاهنشهی سخت کرد
بتان شبستان آن شهریار
برفتند پر بوی و رنگ و نگار
سمن بوی خوبان با ناز و شرم
همه پیش کسری برفتند نرم
ندیدند ازین سان کسی در میان
برآشفت کسری چو شیر ژیان
گزارنده گفت این نه اندر خورست
غلامی میان زنان اندرست
شمن گفت رفتن بافزون کنید
رخ از چادر شرم بیرون کنید
دگر باره بر پیش بگذاشتند
همه خواب را خیره پنداشتند
غلامی پدید آمد اندر میان
به بالای سرو و بچهر کیان
تنش لرز لرزان به کردار بید
دل از جان شیرین شده نا امید
کنیزک بدان حجره هفتاد بود
که هر یک به تن سرو آزاد بود
یکی دختری مهتر چاج بود
به بالای سرو و ببر عاج بود
غلامی سمن پیکر و مشکبوی
به خان پدر مهربان بد بدوی
بسان یکی بنده در پیش اوی
به هر جا که رفتی بدی خویش اوی
بپرسید ز و گفت کین مرد کیست
کسی کو چنین بنده پرورد کیست
چنین برگزیدی دلیر و جوان
میان شبستان نوشینروان
چنین گفت زن کین ز من کهترست
جوانست و با من ز یک مادرست
چنین جامه پوشید کز شرم شاه
نیارست کردن به رویش نگاه
برادر گر از تو بپوشید روی
ز شرم توبود آن بهانه مجوی
چو بشنید این گفته نوشینروان
شگفت آمدش کار هر دو جوان
برآشفت زان پس به دژخیم گفت
که این هر دو در خاک باید نهفت
کشنده ببرد آن دو تن را دوان
پس پردهٔ شاه نوشینروان
برآویختشان درشبستان شاه
نگونسار پرخون و تن پر گناه
گزارندهٔ خواب را بدره داد
ز اسب وز پوشیدنی بهره داد
فرومانده از دانش او شگفت
ز گفتارش اندازهها برگرفت
نوشتند نامش به دیوان شاه
بر موبدان نماینده راه
فروزنده شد نام بوزرجمهر
بدو روی بنمود گردان سپهر
همی روز روزش فزون بود بخت
بدو شادمان بد دل شاه سخت
دل شاه کسری پر از داد بود
به دانش دل ومغزش آباد بود
بدرگاه بر موبدان داشتی
ز هر دانشی بخردان داشتی
همیشه سخن گوی هفتاد مرد
به درگاه بودی بخواب و بخورد
هرانگه که پردخته گشتی ز کار
ز داد و دهش وز می و میگسار
زهر موبدی نوسخن خواستی
دلش را بدانش بیاراستی
بدانگاه نو بود بوزرجمهر
سراینده وزیرک وخوب چهر
چنان بدکزان موبدان و ردان
ستاره شناسان و هم بخردان
همی دانش آموخت و اندر گذشت
و زان فیلسوفان سرش برگذشت
چنان بد که بنشست روزی بخوان
بفرمود کاین موبدان را بخوان
که باشند دانا و دانش پذیر
سراینده و باهش و یاد گیر
برفتند بیداردل موبدان
زهر دانشی راز جسته ردان
چو نان خورده شد جام میخواستند
به می جان روشن بیاراستند
بدانندگان شاه بیدار گفت
که دانش گشاده کنید از نهفت
هران کس که دارد به دل دانشی
بگوید مرا زو بود رامشی
ازیشان هران کس که دانا بدند
بگفتن دلیر و توانا بدند
زبان برگشادند برشهریار
کجا بود داننده را خواستار
چو بوزرجمهر آن سخنها شنید
بدانش نگه کردن شاه دید
یکی آفرین کرد و بر پای خاست
چنین گفت کای داور داد و راست
زمین بنده تاج وتخت تو باد
فلک روشن از روی و بخت تو باد
گر ای دون که فرمان دهی بنده را
که بگشاید از بند گوینده را
بگویم و گر چند بیمایهام
بدانش در از کمترین پایهام
نکوهش نباشد که دانا زبان
گشاده کند نزد نوشینروان
نگه کرد کسری بداننده گفت
که دانش چرا باید اندر نهفت
جوان برزبان پادشاهی نمود
ز گفتار او روشنایی فزود
بدو گفت روشن روان آنکسی
که کوتاه گوید به معنی بسی
کسی را که مغزش بود پرشتاب
فراوان سخن باشد و دیر یاب
چو گفتار بیهوده بسیار گشت
سخن گوی در مردمی خوارگشت
هنرجوی و تیمار بیشی مخور
که گیتی سپنجست و ما بر گذر
همه روشنیهای تو راستیست
ز تاری وکژی بباید گریست
دل هرکسی بندهٔ آرزوست
وزو هر یکی را دگرگونه خوست
سر راستی دانش ایزدست
چو دانستیش زو نترسی بدست
خردمند ودانا و روشن روان
تنش زین جهانست وجان زان جهان
هران کس که در کار پیشی کند
همه رای وآهنگ بیشی کند
بنایافت رنجه مکن خویشتن
که تیمارجان باشد و رنج تن
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی دروغ آید وکاستی
ز دانش چوجان تو را مایه نیست
به از خامشی هیچ پیرایه نیست
چو بردانش خویش مهرآوری
خرد را ز تو بگسلد داوری
توانگر بود هر کرا آز نیست
خنک بنده کش آز انباز نیست
مدارا خرد را برادر بود
خرد بر سر جان چو افسر بود
چو دانا تو را دشمن جان بود
به از دوست مردی که نادان بود
توانگر شد آنکس که خشنود گشت
بدو آز و تیمار او سود گشت
بآموختن گر فروتر شوی
سخن را ز دانندگان بشنوی
به گفتار گرخیره شد رای مرد
نگردد کسی خیره همتای مرد
هران کس که دانش فرامش کند
زبان را به گفتار خامش کند
چوداری بدست اندرون خواسته
زر و سیم و اسبان آراسته
هزینه چنان کن که بایدت کرد
نشاید گشاد و نباید فشرد
خردمند کز دشمنان دور گشت
تن دشمن او را چو مزدور گشت
چو داد تن خویشتن داد مرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد
مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت بهره جز دود نیست
میندیش ازان کان نشاید بدن
نداند کس آهن به آب آژدن
فروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ و توانا بود
هر آنکس که او کردهٔ کردگار
بداند گذشت از بد روزگار
پرستیدن داور افزون کند
ز دل کاوش دیو بیرون کند
بپرهیزد از هرچ ناکردنیست
نیازارد آن را که نازردنیست
به یزدان گراییم فرجام کار
که روزی ده اویست و پروردگار
ازان خوب گفتار بوزرجمهر
حکیمان همه تازه کردند چهر
یکی انجمن ماند اندر شگفت
که مرد جوان آن بزرگی گرفت
جهاندار کسری درو خیره ماند
سرافراز روزی دهان را بخواند
بفرمود تا نام او سر کنند
بدانگه که آغاز دفتر کنند
میان مهان بخت بوزرجمهر
چو خورشید تابنده شد بر سپهر
ز پیش شهنشاه برخاستند
برو آفرینی نو آراستند
بپرسش گرفتند زو آنچ گفت
که مغز ودلش باخرد بود جفت
زبان تیز بگشاد مرد جوان
که پاکیزه دل بود و روشنروان
چنین گفت کز خسرو دادگر
نپیچید باید به اندیشه سر
کجا چون شبانست ما گوسفند
و گر ما زمین او سپهر بلند
نشاید گذشتن ز پیمان اوی
نه پیچیدن از رای و فرمان اوی
بشادیش باید که باشیم شاد
چو داد زمانه بخواهیم داد
هنرهاش گسترده اندرجهان
همه راز او داشتن درنهان
مشو با گرامیش کردن دلیر
کزآتش بترسد دل نره شیر
اگر کوه فرمانش دارد سبک
دلش خیره خوانیم و مغزش تنک
همه بد ز شاهست و نیکی زشاه
کزو بند و چاهست و هم تاج و گاه
سرتاجور فر یزدان بود
خردمند ازو شاد وخندان بود
ازآهرمنست آن کزو شاد نیست
دل و مغزش از دانش آباد نیست
شنیدند گفتار مرد جوان
فروبست فرتوت را زو زبان
پراگنده گشتند زان انجمن
پر از آفرین روز و شبشان دهن
دگر هفته روشن دل شهریار
همیبود داننده را خواستار
دل از کار گیتی به یکسو کشید
کجا خواست گفتار دانا شنید
کسی کو سرافراز درگاه بود
به دانندگی درخور شاه بود
برفتند گویندگان سخن
جوان و جهاندیده مرد کهن
سرافراز بوزرجمهرجوان
بشد باحکیمان روشنروان
حکیمان داننده و هوشمند
رسیدند نزدیک تخت بلند
نهادند رخ سوی بوزرجمهر
که کسری همی زو برافروخت چهر
ازیشان یکی بود فرزانهتر
بپرسید ازو از قضا و قدر
که انجام و فرجام چونین سخن
چه گونهاست و این برچه آید ببن
چنین داد پاسخ که جوینده مرد
دوان وشب و روز با کار کرد
بود راه روزی برو تارو تنگ
بجوی اندرون آب او با درنگ
یکی بی هنر خفته بر تخت بخت
همی گل فشاند برو بر درخت
چنینست رسم قضا و قدر
ز بخشش نیابی به کوشش گذر
جهاندار دانا و پروردگار
چنین آفرید اختر روزگار
دگرگفت کان چیز کافزون ترست
کدامست و بیشی که را در خورست
چنین گفت کان کس که داننده تر
به نیکی کرا دانش آید ببر
دگرگفت کز ما چه نیکوترست
ز گیتی کرانیکویی درخورست
چنین داد پاسخ که آهستگی
کریمی وخوبی وشایستگی
فزونتر بکردن سرخویش پست
ببخشد نه از بهر پاداش دست
بکوشد بجوید بگرد جهان
خرامد به هنگام با همرهان
دگر گفت کاندر خردمند مرد
هنرچیست هنگام ننگ و نبرد
چنین گفت کان کس که آهوی خویش
ببیند بگرداند آیین وکیش
بپرسید دیگر که در زیستن
چه سازی که کمتر بود رنج تن
چنین داد پاسخ که گر با خرد
دلش بردبارست رامش برد
بداد وستد در کند راستی
ببندد در کژی و کاستی
ببخشد گنه چون شود کامکار
نباشد سرش تیز و نا بردبار
بپرسید دیگر که از انجمن
نگهبان کدامست برخویشتن
چنین گفت کان کو پس آرزوی
نرفت از کریمی وز نیک خوی
دگر کو بسستی نشد پیش کار
چو دید او فزونی بدروزگار
دگرگفت کزبخشش نیکخوی
کدامست نیکوتر از هر دو سوی
کجا در دو گیتیش بارآورد
بسالی دو بارش بهارآورد
چنین گفت کان کس که با خواسته
ببخشش کند جانش آراسته
وگر بر ستاننده آرد سپاس
ز بخشنده بازارگانی شناس
دگر گفت کز مرد پیرایه چیست
وزان نیکوییها گرانمایه چیست
چنین داد پاسخ که بخشنده مرد
کجا نیکویی با سزاوار کرد
ببالد به کردار سرو بلند
چو بالید هرگز نباشد نژند
وگر ناسزا را بسایی به مشک
نبوید نروید گل از خار خشک
سخن پرسی از گنگ گر مرد کر
به بار آید ورای ناید ببر
یکی گفت کاندر سرای سپنج
نباشد خردمند بیدرد و رنج
چه سازیم تا نام نیک آوریم
درآغاز فرجام نیک آوریم
بدو گفت شو دور باش از گناه
جهان را همه چون تن خویش خواه
هران چیزکانت نیاید پسند
تن دوست و دشمن دران برمبند
دگرگفت کوشش ز اندازه بیش
چه گویی کزین دوکدامست پیش
چنین داد پاسخ که اندر خرد
جز اندیشه چیزی نه اندر خورد
بکوشی چو در پیش کار آیدت
چوخواهی که رنجی به بار آیدت
سزای ستایش دگر گفت کیست
اگر برنکوهیده باید گریست
چنین گفت کان کو به یزدان پاک
فزون دارد امید و هم بیم و باک
دگر گفت کای مرد روشنخرد
ز گردون چه بر سر همیبگذرد
کدامست خوشتر مرا روزگار
ازین برشده چرخ ناپایدار
سخن گوی پاسخ چنین داد باز
که هرکس که گشت ایمن و بینیاز
به خوبی زمانه ورا داد داد
سزد گر نگیری جز از داد یاد
بپرسید دیگر که دانش کدام
به گیتی که باشیم زو شادکام
چنین گفت کان کو بود بردبار
به نزدیک اومرد بیشرم خوار
دگر گفت کان کو نجوید گزند
ز خوها کدامش بود سودمند
بگفت آنک مغزش نجوشد زخشم
بخوابد بخشم از گنهکار چشم
دگر گفت کان چیست ای هوشمند
که آید خردمند را آن پسند
چنین گفت کان کو بود پر خرد
ندارد غم آن کزو بگذرد
وگر ارجمندی سپارد به خاک
نبندد دل اندر غم و درد پاک
دگر کو ز نادیدنیها امید
چنان بگسلد دل چو از باد بید
دگر گفت بد چیست بر پادشای
کزو تیره گردد دل پارسای
چنین داد پاسخ که بر شهریار
خردمند گوید که آهو چهار
یکی آنک ترسد ز دشمن به جنگ
و دیگر که دارد دل از بخش تنگ
دگر آنک رای خردمند مرد
به یک سو نهد روز ننگ و نبرد
چهارم که باشد سرش پرشتاب
نجوید به کار اندر آرام و خواب
بپرسید دیگر که بی عیب کیست
نکوهیدن آزادگان را بچیست
چنین گفت کین را ببخشیم راست
که جان وخرد درسخن پادشاست
گرانمایگان را فسون و دروغ
به کژی و بیداد جستن فروغ
میانه بو د مرد کنداوری
نکوهشگر و سر پر از داوری
منش پستی وکام برپادشا
به بیهوده خستن دل پارسا
زبان راندن و دیده بیآب شرم
گزیدن خروش اندر آواز نرم
خردمند مردم که دارد روا
خرد دور کردن ز بهر هوا
بپرسید دیگر یکی هوشمند
که اندرجهان چیست آن بیگزند
چنین داد پاسخ او کز نخست
درپاک یزدان بدانست وجست
کزویت سپاس و بدویت پناه
خداوند روز و شب و هور و ماه
دل خویش راآشکار و نهان
سپردن به فرمان شاه جهان
تن خویشتن پروریدن به ناز
برو سخت بستن در رنج وآز
نگه داشتن مردم خویش را
گسستن تن از رنج درویش را
سپردن به فرهنگ فرزند خرد
که گیتی بنادان نشاید سپرد
چوفرمان پذیرنده باشد پسر
نوازنده باید که باشد پدر
بپرسید دیگر که فرزند راست
به نزد پدر جایگاهش کجاست
چنین داد پاسخ که نزد پدر
گرامی چوجانست فرخ پسر
پس ازمرگ نامش بماند به جای
ازیرا پسرخواندش رهنمای
بپرسید دیگر که ازخواسته
که دانی که دارد دل آراسته
چنین داد پاسخ که مردم به چیز
گرامیست وز چیز خوارست نیز
نخست آنکه یابی بدو آرزوی
ز هستیش پیدا کنی نیکخوی
وگر چون بباید نیاری به کار
همان سنگ وهم گوهر شاهوار
دگر گفت با تاج و نام بلند
کرا خوانی از خسروان سودمند
چنین داد پاسخ کزان شهریار
که ایمن بود مرد پرهیزکار
وز آواز او بدهراسان بود
زمین زیر تختش تن آسان بود
دگر گفت مردم توانگر بچیست
به گیتی پر از رنج و درویش کیست
چنین گفت آنکس که هستش بسند
ببخش خداوند چرخ بلند
کسی را کجا بخت انباز نیست
بدی در جهان بتر از آز نیست
ازو نامداران فروماندند
همه همزبان آفرین خواندند
چو یک هفته بگذشت هشتم پگاه
نشست از بر تخت پیروز شاه
بخواند آنکسی راکه دانا بدند
به گفتار ودانش توانا بدند
بگفتند هرگونهای هرکسی
همانا پسندش نیامد بسی
چنین گفت کسری به بوزرجمهر
که از چادر شرم بگشای چهر
سخن گوی دانا زبان برگشاد
ز هرگونه دانش همیکرد یاد
نخست آفرین کرد بر شهریار
که پیروز بادا سر تاجدار
دگر گفت مردم نگردد بلند
مگر سر بپیچد ز راه گزند
چو باید که دانش بیفزایدت
سخن یافتن را خرد بایدت
در نام جستن دلیری بود
زمانه ز بد دل به سیری بود
وگر تخت جویی هنر بایدت
چوسبزی بود شاخ و بر بایدت
چوپرسند پرسندگان از هنر
نشاید که پاسخ دهیم ازگهر
گهر بیهنر ناپسندست وخوار
برین داستان زد یکی هوشیار
که گر گل نبوید به رنگش مجوی
کز آتش بروید مگر آب جوی
توانگر به بخشش بود شهریار
به گنج نهفته نهای پایدار
به گفتار خوب ار هنر خواستی
به کردار پیدا کند راستی
فروتر بود هرک دارد خرد
سپهرش همی درخرد پرورد
چنین هم بود مردم شاد دل
ز کژیش خون گردد آزاد دل
خرد درجهان چون درخت وفاست
وزو بار جستن دل پادشاست
چوخرسند باشی تن آسان شوی
چو آز آوری زو هراسان شوی
مکن نیک مردی به جای کسی
که پاداش نیکی نیابی بسی
گشاده دلانرا بود بخت یار
انوشه کسی کو بود بردبار
هران کس که جوید همی برتری
هنرها بباید بدین داوری
یکی رای وفرهنگ باید نخست
دوم آزمایش بباید درست
سیوم یار باید بهنگام کار
ز نیک وز بد برگرفتن شمار
چهارم که مانی بجا کام را
ببینی ز آغاز فرجام را
به پنجم اگر زورمندی بود
به تن کوشش آری بلندی بود
وزین هر دری جفت گردد سخن
هنرخیره بیآزمایش مکن
ازان پس چو یارت بود نیکساز
بروبر به هنگامت آید نیاز
چو کوشش نباشد تن زورمند
نیارد سر آرزوها ببند
چو کوشش ز اندازه اندر گذشت
چنان دان که کوشنده نومید گشت
خوی مرد دانا بگوییم پنج
کزان عادت او خود نباشد به رنج
چونادان عادت کند هفت چیز
وزان هفت چیز به رنجست نیز
نخست آنک هرکس که دارد خرد
ندارد غم آن کزو بگذرد
نه شادان کند دل بنایافته
نه گر بگذرد زو شود تافته
چو از رنج وز بد تن آسان شود
ز نابودنیها هراسان شود
چو سختیش پیش آید از هر شمار
شود پیش و سستی نیارد به کار
ز نادان که گفتیم هفتست راه
یکی آنک خشم آورد بیگناه
گشاده کند گنج بر ناسزای
نه زو مزد یابد بهر دو سرای
سه دیگر به یزدان بود ناسپاس
تن خویش را در نهان ناشناس
چهارم که با هر کسی راز خویش
بگوید برافرازد آواز خویش
به پنجم به گفتار ناسودمند
تن خویش دارد بدرد و گزند
ششم گردد ایمن ز نا استوار
همی پرنیان جوید از خار بار
به هفتم که بستیهد اندر دروغ
به بیشرمی اندر بجوید فروغ
چنان دان توای شهریار بلند
که از وی نبیند کسی جز گزند
چو بر انجمن مرد خامش بود
ازان خامشی دل به رامش بود
سپردن به دانای داننده گوش
به تن توشه یابد به دل رای وهوش
شنیده سخنها فرامش مکن
که تاجست برتخت شاهی سخن
چوخواهی که دانسته آید به بر
به گفتار بگشای بند از هنر
چوگسترد خواهی به هر جای نام
زبان برکشی همچو تیغ از نیام
چو بامرد دانات باشد نشست
زبردست گردد سر زیر دست
ز دانش بود جان و دل را فروغ
نگر تا نگردی به گرد دروغ
سخنگوی چون بر گشاید سخن
بمان تا بگوید تو تندی مکن
زبان را چو با دل بود راستی
ببندد ز هر سو درکاستی
ز بیکار گویان تو دانا شوی
نگویی ازان سان کزو بشنوی
ز دانش دربینیازی مجوی
و گر چند ازو سختی آید بروی
همیشه دل شاه نوشینروان
مبادا ز آموختن ناتوان
بپرسید پس موبد تیز مغز
که اندر جهان چیست کردار نغز
کجا مرد را روشنایی دهد
ز رنج زمانه رهایی دهد
چنین داد پاسخ که هر کو خرد
بیابد ز هر دو جهان بر خورد
بدو گفت گرنیستش بخردی
خرد خلعتی روشنست ایزدی
چنین داد پاسخ که دانش بهست
چو دانا بود برمهان برمهست
بدو گفت گر راه دانش نجست
بدین آب هرگز روان را نشست
چنین داد پاسخ که از مرد گرد
سرخویش را خوار باید شمرد
اگر تاو دارد به روز نبرد
سر بدسگال اندر آرد بگرد
گرامی بود بر دل پادشا
بود جاودان شاد و فرمانروا
بدو گفت گرنیستش بهره زین
ندارد پژوهیدن آیین و دین
چنین داد پاسخ که آن به که مرگ
نهد بر سر او یکی تیره ترگ
دگر گفت کزبار آن میوه دار
که دانا بکارد به باغ بهار
چه سازیم تاهرکسی برخوریم
وگر سایهٔ او به پی بسپریم
چنین داد پاسخ که هر کو زبان
ز بد بسته دارد نرنجد روان
کسی را ندرد به گفتار پوست
بود بر دل انجمن نیز دوست
همه کار دشوارش آسان شود
ورا دشمن ودوست یکسان شود
دگر گفت کان کو ز راه گزند
بگردد بزرگست و هم ارجمند
چنین داد پاسخ که کردار بد
بسان درختیست با بار بد
اگر نرم گوید زبان کسی
درشتی به گوشش نیاید بسی
بدان کز زبانست گوشش به رنج
چو رنجش نجویی سخن را بسنج
همان کم سخن مرد خسروپرست
جز از پیش گاهش نشاید نشست
دگر از بدیهای نا آمده
گریزد چو از دام مرغ و دده
سه دیگر که بر بد توانا بود
بپرهیزد ار ویژه دانا بود
نیازد به کاری که ناکردنیست
نیازارد آن را که نازردنیست
نماند که نیکی برو بگذرد
پی روز نا آمده نشمرد
بدشمن ز نخچیر آژیرتر
برو دوست همواره چون تیر و پر
ز شادی که فرجام او غم بود
خردمند را ارز وی کم بود
تن آسانی و کاهلی دور کن
بکوش وز رنج تنت سور کن
که ایدر تو را سود بیرنج نیست
چنان هم که بیپاسبان گنج نیست
ازین باره گفتار بسیار گشت
دل مردم خفته بیدار گشت
جهان زنده باد به نوشینروان
همیشه جهاندار و دولت جوان
برو خواندند آفرین موبدان
کنارنگ و بیداردل بخردان
ستودند شاه جهان را بسی
برفتند با خرمی هرکسی
دوهفته برین نیز بگذشت شاه
بپردخت روزی ز کاری سپاه
بفرمود تا موبدان و ردان
به ایوان خرامند با بخردان
بپرسید شاه ازبن و از نژاد
ز تیزی و آرام و فرهنگ و داد
ز شاهی وز داد کنداوران
ز آغاز وفرجام نیک اختران
سخن کرد زین موبدان خواستار
به پرسش گرفت آنچ آید به کار
به بوزرجمهر آن زمان شاه گفت
که رخشنده گوهر برآر از نهفت
یکی آفرین کرد بوزرجمهر
کهای شاه روشندل و خوبچهر
چنان دان که اندر جهان نیز شاه
یکی چون تو ننهاد برسرکلاه
به داد و به دانش به تاج و به تخت
به فر و به چهر و برای و به بخت
چوپرهیزکاری کند شهریار
چه نیکوست پرهیز با تاجدار
ز یزدان بترسد گه داوری
نگردد به میل و بکنداوری
خرد راکند پادشا بر هوا
بدانگه که خشم آورد پادشا
نباید که اندیشهٔ شهریار
بود جز پسندیدهٔ کردگار
ز یزدان شناسد همه خوب و زشت
به پاداش نیکی بجوید بهشت
زبان راست گوی و دل آزرمجوی
همیشه جهان را بدو آبروی
هران کس که باشد ورا رایزن
سبک باشد اندر دل انجمن
سخن گوی وروشن دل و دادده
کهان را بکه دارد و مه به مه
کسی کو بود شاه را زیر دست
نباید که یابد به جائی شکست
بدانگه شد تاج خسرو بلند
که دانا بود نزد او ارجمند
نگه داشتن کار درگاه را
به زهر آژدن کام بدخواه را
چو دارد ز هر دانشی آگهی
بماند جهاندار با فرهی
نباید که خسبد کسی دردمند
که آید مگر شاه را زو گزند
کسی کو به بادافره اندرخورست
کجا بدنژادست و بد گوهرست
کند شاه دور از میان گروه
بیآزار تا زو نگردد ستوه
هران کس که باشد به زندان شاه
گنهکار گر مردم بیگناه
به فرمان یزدان بباید گشاد
بزند و باست آنچ کردست یاد
سپهبد به فرهنگ دارد سپاه
براساید از درد فریادخواه
چو آژیر باشی ز دشمن برای
بداندیش را دل برآید ز جای
همه رخنهٔ پادشاهی بمرد
بداری به هنگام پیش از نبرد
به چیزی که گردد نکوهیده شاه
نکوهش بود نیز با فر و گاه
ازو دور گشتن به رغم هوا
خرد را بران رای کردن گوا
فزودن به فرزند برمهر خویش
چو در آب دیدن بود چهر خویش
ز فرهنگ وز دانش آموختن
سزد گر دلت یابد افروختن
گشادن برو بر در گنج خویش
نباید که یادآورد رنج خویش
هرانگه که یازد ببد کار دست
دل شاه بچه نباید شکست
چو بر بد کنش دست گردد دراز
به خون جز به فرمان یزدان میاز
و گر دشمنی یابی اندر دلش
چو خوباشد از بوستان بگسلش
که گر دیر ماند بنیرو شود
وزو باغ شاهی پرآهو شود
چوباشد جهانجوی با فر و هوش
نباید که دارد به بدگوی گوش
ز دستور بد گوهر و گفت بد
تباهی به دیهیم شاهی رسد
نباید شنیدن ز نادان سخن
چو بد گوید از داد فرمان مکن
همه راستی باید آراستن
نباید که دیو آورد کاستن
چواین گفتها بشنود پارسا
خرد راکند بر دلش پادشا
کند آفرین تاج برشهریار
شود تخت شاهی برو پایدار
بنازد بدو تاج شاهی و تخت
بداندیش نومید گردد زبخت
چو برگردد این چرخ ناپایدار
ازو نام نیکو بود یادگار
بماناد تا روز باشد جوان
هنر یافته جان نوشینروان
ز گفتار او انجمن خیره شد
همه رای دانندگان تیره شد
چو نوشینروان آن سخنها شنود
به روزیش چندانک بد برفزود
وزان پندها دیده پر آب کرد
دهانش پر از در خوشاب کرد
یکی انجمن لب پر از آفرین
برفتند ز ایوان شاه زمین
برین نیز بگذشت یک هفته روز
بهشتم چو بفروخت گیتیفروز
بیانداخت آن چادر لاژورد
بیاراست گیتی به دیبای زرد
شهنشاه بنشست با موبدان
جهاندیده و کار کرده ردان
سرموبد موبدان اردشیر
چو شاپور وچون یزدگرد دبیر
ستاره شناسان و جویندگان
خردمند و بیدار گویندگان
سراینده بوزرجمهر جوان
بیامد برشاه نوشینروان
بدانندگان گفت شاه جهان
که باکیست این دانش اندر نهان
کزو دین یزدان به نیرو شود
همان تخت شاهی بیآهو شود
چوبشنید زو موبد موبدان
زبان برگشاد از میان ردان
چنین داد پاسخ که از داد شاه
درفشان شود فر دیهیم و گاه
چو با داد بگشاید از گنج بند
بماند پس از مرگ نامش بلند
دگر کو بشوید زبان از دروغ
نجوید به کژی ز گیتی فروغ
سپهبد چو با داد و بخشایشست
ز تاجش زمانه پرآسایشست
و دیگر که از کهتر پرگناه
چو پوزش کند باز بخشدش شاه
به پنجم جهاندار نیکوسخن
که نامش نگردد به گیتی کهن
همه راست گوید سخن کم وبیش
نگردد بهر کار ز آیین خویش
ششم بر پرستندهٔ تخت خویش
چنان مهر دارد که بر بخت خویش
به هفتم سخن هرک دانا بود
زبانش بگفتن توانا بود
نگردد دلش سیر ز آموختن
از اندیشگان مغز را سوختن
به آزادیست ازخرد هرکسی
چنانچون ببالد ز اختر بسی
دلت مگسل ای شاه راد از خرد
خرد نام و فرجام را پرورد
منش پست وکم دانش آنکس که گفت
کنم کم ز گیتی کسی نیست جفت
چنین گفت پس یزدگرد دبیر
که ای شاه دانا و دانشپذیر
ابرشاه زشتست خون ریختن
به اندک سخن دل برآهیختن
همان چون سبک سر بود شهریار
بداندیش دست اندآرد به کار
همان با خردمند گیرد ستیز
کند دل ز نادانی خویش تیز
دل شاه گیتی چو پر آز گشت
روان ورا دیو انباز گشت
و رایدون که حاکم بود تیزمغز
نیاید ز گفتار او کار نغز
دگر کارزاری که هنگام جنگ
بترسد ز جان و نترسد ز ننگ
توانگر که باشد دلش تنگ و زفت
شکم زمین بهتر او را نهفت
چو بر مرد درویش کنداوری
نه کهتر نه زیبندهٔ مهتری
چوکژی کند پیر ناخوش بود
پس ازمرگ جانش پرآتش بود
چو کاهل بود مرد برنا به کار
ازو سیر گردد دل روزگار
نماند ز نا تندرستی جوان
مبادش توان و مبادش روان
چو بوزرجمهر این سخنهای نغز
شنید و بدانش بیاراست مغز
چنین گفت باشاه خورشید چهر
که بادا به کام تو روشن سپهر
چنان دان که هرکس که دارد خرد
بدانش روان را همیپرورد
نکوهیده ده کار بر ده گروه
نکوهیدهتر نزد دانش پژوه
یکی آنک حاکم بود با دروغ
نگیرد بر مرد دانا فروغ
سپهبد که باشد نگهبان گنج
سپاهی که او سر بپیچد ز رنج
دگر دانشومند کو از بزه
نترسد چو چیزی بود بامزه
پزشکی که باشد به تن دردمند
ز بیمار چون باز دارد گزند
چو درویش مردم که نازد به چیز
که آن چیز گفتن نیرزد به نیز
همان سفله کز هر کس آرام و خواب
ز دریا دریغ آیدش روشن آب
وگرباد نوشین بتو برجهد
سپاسی ازان برسرت برنهد
بهفتم خردمند کاید به خشم
به چیز کسان برگمارد دو چشم
بهشتم به نادان نماینده راه
سپردن به کاهل کسی کارگاه
همان بیخرد کو نیابد خرد
پشیمان شود هم ز گفتار بد
دل مردم بیخرد به آرزوی
برین گونه آویزد ای نیکخوی
چوآتش که گوگرد یابد خورش
گرش درنیستان بود پرورش
دل شاه نوشینروان زنده باد
سران جهان پیش او بنده باد
برین نیزبگذشت یک هفته ماه
نشست از بر تخت پیروز شاه
به یک دست موبد که بودش وزیر
بدست دگر یزدگرد دبیر
همان گرد بر گرد او موبدان
سخن گو چو بوزرجمهر جوان
به بوزرجمهر آن زمان گفت شاه
کهای مرد پر دانش و نیکخواه
سخنها که جان را بود سودمند
همی مرد بیارز گردد بلند
ازو گنج گویا نگیرد کمی
شنودن بود مرد را خرمی
چنین گفت موبد به بوزرجمهر
کهای نامورتر ز گردان سپهر
چه دانی که بیشیش بگزایدت
چوکمی بود روز بفزایدت
چنین داد پاسخ که کمتر خوری
تن آسان شوی هم روان پروری
ز کردار نیکی چو بیشی کنی
همی برهماورد پیشی کنی
چنین گفت پس یزدگرد دبیر
کهای مرد گوینده و یاد گیر
سه آهو کدامند با دل به راز
که دارند وهستند زان بینیاز
چنین داد پاسخ که باری نخست
دل از عیب جستن ببایدت شست
بیآهو کسی نیست اندر جهان
چه در آشکار و چه اندر نهان
چومهتر بود بر تو رشک آوری
چوکهتر بود زو سرشک آوری
سه دیگر سخن چین و دوروی مرد
بران تا برانگیزد از آب گرد
چو گویندهای کو نه برجایگاه
سخن گفت و زو دور شد فر و جاه
همان کو سخن سر به سر نشنود
نداند به گفتار و هم نگرود
به چیزی ندارد خردمند چشم
کزو بازماند بپیچد ز خشم
بپرسید پس موبد موبدان
که این برتر از دانش بخردان
کسی نیست بیآرزو درجهان
اگر آشکارست و گر در نهان
همان آرزو را پدیدست راه
که پیدا کند مرد را دستگاه
کدامین ره آید تو را سودمند
کدامست با درد و رنج و گزند
چنین داد پاسخ که راه از دو سوست
گذشتن تو را تا کدام آرزوست
ز گیتی یکی بازگشتن به خاک
که راهی درازست با بیم و باک
خرد باشدت زین سخن رهنمون
بدین پرسش اندر چرایی و چون
خرد مرد راخلعت ایزدیست
سزاوار خلعت نگه کن که کیست
تنومند را کو خرد یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست
نباشد خرد جان نباشد رواست
خرد جان پاکست و ایزد گو است
چوبنیاد مردی بیاموخت مرد
سرافراز گردد به ننگ و نبرد
ز دانش نخستین به یزدان گرای
که او هست و باشد همیشه به جای
بدو بگروی کام دل یافتی
رسیدی به جایی که بشتافتی
دگر دانش آنست کز خوردنی
فراز آوری روی آوردنی
بخورد و بپوشش به یزدان گرای
بدین دار فرمان یزدان به جای
گر آیدت روزی به چیزی نیاز
به دشت و به گنج و به پیلان مناز
هم از پیشهها آن گزین کاندروی
ز نامش نگردد نهان آبروی
همان دوستی باکسی کن بلند
که باشد بسختی تو را سودمند
تو در انجمن خامشی برگزین
چوخواهی که یک سر کنند آفرین
چو گویی همان گوی کموختی
به آموختن درجگر سوختی
سخن سنج و دینار گنجی مسنج
که در دانشی مرد خوارست گنج
روان در سخن گفتن آژیرکن
کمان کن خرد را سخن تیرکن
چو رزم آیدت پیش هشیار باش
تنت را ز دشمن نگهدار باش
چو بدخواه پیش توصف برکشید
تو را رای وآرام باید گزید
برابر چو بینی کسی هم نبرد
نباید که گردد تو را روی زرد
تو پیروزی ار پیشدستی کنی
سرت پست گردد چوسستی کنی
بدانگه که اسب افگنی هوش دار
سلیح هم آورد را گوش دار
گرو تیز گردد تو زو برمگرد
هشیوار یاران گزین در نبرد
چودانی که با او نتابی مکوش
ببرگشتن از رزم باز آر هوش
چنین هم نگه دار تن در خورش
نباید که بگزایدت پرورش
بخور آن چنان کان بنگزایدت
ببیشی خورش تن بنفزایدت
مکن درخورش خویش را چار سوی
چنان خور که نیزت کند آرزوی
ز می نیزهم شادمانی گزین
که مست ازکسی نشنود آفرین
چو یزدان پسندی پسندیدهای
جهان چون تنست و تو چون دیدهای
بسی از جهان آفرین یاد کن
پرستش برین یاد بنیاد کن
به ژرفی نگهدار هنگام را
به روز و به شب گاه آرام را
چودانی که هستی سرشته ز خاک
فرامش مکن راه یزدان پاک
پرستش ز خورد ایچ کمتر مکن
تو نو باش گرهست گیتی کهن
به نیکی گرای و غنیمت شناس
همه ز آفریننده دار این سپاس
مگرد ایچ گونه به گرد بدی
به نیکی گر ایی اگر بخردی
ستودهترآنکس بود در جهان
که نیکش بود آشکار و نهان
هوا را مبر پیش رای وخرد
کزان پس خرد سوی تو ننگرد
چوخواهی که رنج تو آید به بر
ز آموزگاران مپرتاب سر
دبیری بیاموز فرزند را
چوهستی بود خویش و پیوند را
دبیری رساند جوان را به تخت
کند نا سزا را سزاوار بخت
دبیریست از پیشهها ارجمند
کزو مرد افگنده گردد بلند
چو با آلت و رای باشد دبیر
نشیند بر پادشا ناگزیر
تن خویش آژیر دارد ز رنج
بیابد بیاندازه از شاه گنج
بلاغت چو با خط گرد آیدش
براندیشه معنی بیفزایدش
ز لفظ آن گزیند که کوتاهتر
بخط آن نماید که دلخواهتر
خردمند باید که باشد دبیر
همان بردبار و سخن یادگیر
هشیوار و سازیدهٔ پادشا
زبان خامش از بد به تن پارسا
شکیبا و با دانش و راستگوی
وفادار و پاکیزه و تازهروی
چو با این هنرها شود نزد شاه
نشاید نشستن مگر پیش گاه
سخنها چوبشنید از و شهریار
دلش تازه شد چون گل اندر بهار
چنین گفت کسری به موبد که رو
ورا پایگاهی بیارای نو
درم خواه وخلعت سزاوار اوی
که در دل نشستست گفتار اوی
دگر هفته چون هور بفراخت تاج
بیامد نشست از بر تخت عاج
ابا نامور موبدان و ردان
جهاندار و بیدار دل بخردان
همیخواست ز ایشان جهاندارشاه
همان نیز فرخ دبیر سپاه
هم از فیلسوفان وز مهتران
ز هر کشوری کار دیده سران
همان ساوه و یزدگرد دبیر
به پیش اندرون بهمن تیزویر
به بوزرجمهر آن زمان گفت شاه
که دل را بیارای و بنمای راه
زمن راستی هرچ دانی بگوی
به کژی مجو ازجهان آبروی
پرستش چگونه است فرمان من
نگه داشتن رای و پیمان من
ز گیتی چو آگه شوند این مهان
شنیده بگویند با همرهان
چنین گفت با شاه بیدار مرد
که ای برتر از گنبد لاژورد
پرستیدن شهریار زمین
نجوید خردمند جز راه دین
نباید به فرمان شاهان درنگ
نباید که باشد دل شاه تنگ
هرآنکس که برپادشا دشمنست
روانش پرستار آهرمنست
دلی کو ندارد تن شاه دوست
نباید که باشد ورا مغز و پوست
چنان دان که آرام گیتیست شاه
چونیکی کنیم او دهد دستگاه
به نیک و بد او را بود دست رس
نیازد به کین و به آزرم کس
تو مپسند فرزند را جای اوی
چوجان دار در دل همه رای اوی
به شهری که هست اندرو مهرشاه
نیابد نیاز اندران بوم راه
بدی از تو از فر او بگذرد
که بختش همه نیکویی پرورد
جهان را دل ازشاه خندان بود
که بر چهر او فر یزدان بود
چو از نعمتش بهره یابی بکوش
که داری همیشه به فرمانش گوش
به اندیشه گر سربپیچی ازوی
نبیند به نیکی تو را بخت روی
چو نزدیک دارد مشو برمنش
وگر دور گردی مشو بدکنش
پرستنده گر یابد از شاه رنج
نگه کن که با رنج نامست و گنج
نباید که سیر آید از کارکرد
همان تیز گردد ز گفتار سرد
اگر گشن شد بنده را دستگاه
به فر و به نام جهاندار شاه
گر از ده یکی باژ خواهد رواست
چنان رفت باید که او را هواست
گرامیتر آنکس بود نزد شاه
که چون گشن بیند ورا دستگاه
ز بهری که اورا سراید ز گنج
نماند که باشد بدو درد و رنج
ز یزدان بود آنک ماند سپاس
کند آفرین مرد یزدانشناس
و دیگر که اندر دلش راز شاه
بدارد نگوید به خورشید وماه
به فرمان شاه آنک سستی کند
همی از تن خویش مستی کند
نکوهیده باشد گل آن درخت
که نپراگند بار بر تاج وتخت
ز کسهای او پیش او بدمگوی
که کمتر کنی نزد او آبروی
و گر پرسدت هرچ دانی نگوی
به بسیار گفتن مبر آبروی
هرآنکس که بسیار گوید دروغ
به نزدیک شاهان نگیرد فروغ
سخن کان نه اندر خورد با خرد
بکوشد که بر پادشا نشمرد
فزونست زان دانش اندر جهان
که بشنید گوش آشکار و نهان
کسی را که شاه جهان خوار کرد
بماند همیشه روان پر ز درد
همان در جهان ارجمند آن بود
که با او لب شاه خندان بود
چو بنوازدت شاه کشی مکن
اگر چه پرستنده باشی کهن
که هرچند گردد پرستش دراز
چنان دان که هست او ز تو بینیاز
اگر با تو گردد ز چیزی دژم
به پوزش گرای و مزن هیچ دم
اگر پرورد دیگری را همان
پرستار باشد چو تو بی گمان
و گر نیستت آگهی زان گناه
برهنه دلت را ببر نزد شاه
وگر نه هیچ تاب اندر آری به دل
بدو روی منمای و پی برگسل
به فرش ببیند نهان تو را
دل کژ و تیره روان تو را
ازان پس نیابی تو زو نیکوی
همان گرم گفتار او نشنوی
در پادشا همچو دریا شمر
پرستنده ملاح وکشتی هنر
سخن لنگر و بادبانش خرد
به دریا خردمند چون بگذرد
همان بادبان را کند سایه دار
که هم سایهدارست و هم مایه دار
کسی کو ندارد روانش خرد
سزد گر در پادشا نسپرد
اگر پادشا کوه آتش بدی
پرستنده را زیستن خوش بدی
چو آتش گه خشم سوزان بود
چوخشنود باشد فروزان بود
ازو یک زمان شیروشهدست بهر
به دیگر زمان چون گزاینده زهر
به کردار دریا بود کارشاه
به فرمان او تابد از چرخ ماه
ز دریا یکی ریگ دارد به کف
دگر دربیابد میان صدف
جهان زنده بادا بنوشینروان
همیشه به فرمانش کیوان روان
نگه کرد کسری بگفتا راوی
دلش گشت خرم به دیدار اوی
چو گفتی که زه بدره بودی چهار
بدین گونه بد بخشش شهریار
چو با زه بگفتی زهازه بهم
چهل بدره بودی ز گنجش درم
چو گنجور باشاه کردی شمار
به هربدره بودی درم ده هزار
شهنشاه با زه زهازه بگفت
که گفتار او با درم بود جفت
بیاورد گنجور خورشید چهر
درم بدرهها پیش بوزرجمهر
برین داستان برسخن ساختم
به مهبود دستور پرداختم
میاسای ز آموختن یک زمان
ز دانش میفگن دل اندرگمان
چوگویی که فام خرد توختم
همه هرچ بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
ز دهقان کنون بشنو این داستان
که برخواند از گفتهٔ باستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن از شعر شاهنامه، داستانی دربارهٔ خواب شاه نوشین روان و تفسیری که بر خواب او شده، نقل میشود. در خواب شاه، او درختی را میبیند و به دنبال تعبیر خوابش، با موبدان و دانایان مشورت میکند. در این میان، بچهای باهوش به نام بوزرجمهر پیدا میشود که خواب شاه را تعبیر میکند. او به دانش و فهم خود از خواب شاه تاکید میکند و به شاه میآموزد که چگونه باید در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی رفتار کند.
بوزرجمهر در نهایت به عنوان یک وزیری دانا و توانا معرفی میشود که برای شاه و کشورش ارزشهای زیادی به ارمغان میآورد. او به شاه میآموزد که باید از خرد و دانش بهرهبرداری کند و جلوگیری از تغییرات بد را در زندگیاش در نظر بگیرد. در این متن، انتقاداتی به نادانی و بیخردی و همچنین ارزشهای دانایی و شناخت صحیح از زندگی موجود است.
در نهایت، بوزرجمهر به درستی در نزد شاه جایگاهش را پیدا میکند و شاه با آموختن از او بر دانش و فرمانرواییاش افزوده میشود. متن به فضائل دانایی، خرد، و راستی تأکید دارد و نشان میدهد که یک پادشاه چگونه با مشورت با دانایان و خداوند، میتواند تصمیمات درستتری بگیرد.
هوش مصنوعی: به خواب خود بیهوده ارزش نده؛ چرا که دانشی از پیامبران را در پس آن میتوانی بیابی.
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه شاه دنیا او را ببیند و او را با درخشش و زیبایی انتخاب کند.
هوش مصنوعی: ستارهها نظر و پیامهایی از آسمان دارند و ماه نیز رازها و سخنان گوناگونی را در دل شب پخش میکند.
هوش مصنوعی: در خواب، روحهای روشن تمام موجودات را مانند آتش بر روی آب مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: شبی، پادشاه خوشابی که هوشمند و آگاه بود و دوران جوانی را سپری میکرد، خوابیده بود.
هوش مصنوعی: در خواب مشاهده کرد که از جلوی تخت، درختی بلند و زیبا رشد کرده است.
هوش مصنوعی: سلطانی دلش را با می و نوشیدنی و نوازندگان سرگرم کرد.
هوش مصنوعی: در آن مکان، تو به آرامش و ناز نشستهای، در حالی که یکی از گرازهای تیزدندان به آنجا نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که نشسته بود، مراسم نوشیدن را به خوبی ترتیب داد و از آن جام پر از نوشیدنی خوشمزه خواست.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از برج گاو (برج دوم زودیاک) طلوع کرد، از هر سو صدای شگفتآوری به گوش رسید که نماد شادابی و زندگی است.
هوش مصنوعی: از روی تخت سلطنت کسری برپا شده، ولی او با حالتی اندوهگین نشسته و دلش از غم پر شده است.
هوش مصنوعی: گزارندهٔ خواب را فراخواندند و ابرها را در زمان مناسب بر روی زمین نشاندند.
هوش مصنوعی: او گفت، آن کسی که در خواب شاه را دید، به آن موبدان که نماینده راه بودند، اشاره کرد.
هوش مصنوعی: کسی که خواب را روایت میکند، هیچ پاسخی نداد زیرا از دانش او چیزی به خاطر نداشتم.
هوش مصنوعی: به بیخبری و نادانی آن کسی اشاره دارد که از انتقاد و سرزنش دیگران خسته و ناامید میشود و به خود اجازه میدهد که از آن دور شود و بیتوجهی کند.
هوش مصنوعی: وقتی از عالم دانا پاسخی نگرفت، دل پرتفکرش به سمت راهِ حل روی آورد.
هوش مصنوعی: فرستاد تا در هر جا نگهبانی بگمارد که از تمام سرزمینها خبرها را بگیرد و جستجو کند.
هوش مصنوعی: یکی با دوستانش در تلاش بود و به امید اینکه به نتیجه برسند، به راه خود ادامه داد.
هوش مصنوعی: در هر گنج و ثروتی که به دست میآید، هزاران آرزو و امید نهفته است که در دنیا وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که خواب عمیق و دانایی دارد، در هر دانشی مسیرهای زیادی را پیموده است.
هوش مصنوعی: کسی که این خواب پنهان شاه جهان را به پایان برساند و از قید و بندهای پنهانی آزاد کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی را که دارای درک و فهم است، مورد تقدیر و تمجید قرار دهند، آن شخص شایسته است که سپاسگزاری از پادشاه را به پیش گیرد.
هوش مصنوعی: موبدی با دانش و هوشیاری در هر جهتی به حرکت درآمد و به منظور کمک و راهنمایی آمد.
هوش مصنوعی: یک نفر از افرادی که با نیکی و خوبی شناخته میشوند، به نام آزادسرو، از دربار کسری (شاهی معروف) به شهر مرو آمد.
هوش مصنوعی: همه به دور او جمع شدند و او دنبال یک موبد میگشت که دوباره او را پیدا کند.
هوش مصنوعی: او به شدت و با صدای بلند، به آموزش کودکان میپرداخت.
هوش مصنوعی: یک کودک بزرگتر اینجا ایستاده است و به او توجه میکند. سرش را بالا نگه داشته است.
هوش مصنوعی: او همواره در حال فکر کردن و سرودن است و بر روی دفترش، که به خاطر زیبایی چهرهاش آن را نوشته، نیاگانی دارد.
هوش مصنوعی: موبد، در حالی که ریسمان یابو را به دست گرفته بود، از مسیر منحرف شد و به سمت خواب شاه رفت تا از او بپرسد.
هوش مصنوعی: نویسنده میگوید که این اثر از آن من نیست، بلکه حاصل دانشی است که از دوست من به دست آمده است.
هوش مصنوعی: وقتی موبد بوزرجمهر را دید، به او گوش داد و چهرهاش روشن شد.
هوش مصنوعی: با استاد گفت: این شکار من است و دراز کشیدن در خواب، کار من است.
هوش مصنوعی: یک نفر فریاد زد که مرد واقعی کسی است که حساب کارهای خود را به درستی انجام داده و پاکسازی کرده است.
هوش مصنوعی: فرستاده به مرد خردمند گفت: آیا او میتواند دانایی را بشناسد؟ به دور داناها نگرد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی از بوزرجمهر، استاد، بوجود آمد. بگویید هر چه را که در دل دارید، به او بگویید و یاد او را زنده کنید.
هوش مصنوعی: نگو که من این سخن را برای کسی دیگر بیان میکنم، بلکه فقط در برابر سلطانی میگویم که آن را با توجه به اهمیتش به او انتقال دادهام.
هوش مصنوعی: به او پیام آور فرستاد و از خیر و شر هر چیزی که نیاز داشت، فراهم کرد.
هوش مصنوعی: هر دو به سمت مرو رفتند و مانند گلی که در دشت میروید با آرامش و زیبایی حرکت کردند.
هوش مصنوعی: گرازها و گویندگان بهگونهای هستند که از فرمان شاه و نیز از درخشش تاج و مقامهای سلطنتی تبعیت میکنند.
هوش مصنوعی: به جایی رسیدند که آب وجود داشت و آنجا فضایی برای خوردن و استراحت فراهم بود.
هوش مصنوعی: آنها در زیر درختی نشسته و چیزی خوردند و مدتی استراحت کردند.
هوش مصنوعی: در آن سایه، شخصی به نام بوزرجمهر خوابیده بود و چهرهاش را زیر چادر پنهان کرده بود.
هوش مصنوعی: هنوز این شخص باارزشی در حال هوشیاری بود و همراه او در این مسیر دوست و یار بود.
هوش مصنوعی: نگاه کرد و متوجه شد که یک مار از زیر چادر بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: او را از سر تا پا بویید و متوجه شد که از جلوش هنوز سخت و محکم است، اما به سمت درخت نرم و لطیف شده است.
هوش مصنوعی: وقتی مار سیاه بر دار قرار گرفت، سر کودک نیز از خواب بیدار شد.
هوش مصنوعی: وقتی آن اژدها صدای شورش او را شنید، به سرعت بر روی شاخ خود باریک شد و ناپدید گردید.
هوش مصنوعی: فرستاده در تعجب و شگفتی ماند و به تعداد زیاد به نام خداوند یکتا دعا کرد و یاد او را بر زبان آورد.
هوش مصنوعی: به دل گفتم که این بچه باهوش به جایی میرسد و در آینده مقام بلندی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: از دل جنگل، افرادی با ناز و کرشمه به سمت شاه آمدند.
هوش مصنوعی: فرستادهای از میان کودکان به نزد کسری رفت و او با ناز و وقار بر تخت نشسته بود.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای پادشاه خوشصورت، تو در حالی که خوابیدهای، بیدار شدهای و جوانی و شادابی را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: از دربار شاه بیرون رفتم و به مرو (شهر مرو) رسیدم، مانند پرنده ای که در گلستان پرواز میکند.
هوش مصنوعی: از میان فرهنگیان، کودکی را پیدا کردم و او را آوردم و به سرعت پیش رفتم.
هوش مصنوعی: او گفت آن چیزی که از لب او شنید، دربارهی مار سیاه و شگفتیای که از آن مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: کسری، پادشاه جهان، او را به پیش خواند و از آن خواب مدتی صحبتها به میان آورد.
هوش مصنوعی: دانای آگاه از زبان خوش و شیرین به حرفها و سخنان مهم و دلنشین گوش میدهد و فهم و درک او افزایش مییابد.
هوش مصنوعی: او به گونهای پاسخ داد که در منزل تو، در میان بتهای شبستان، این امر به وقوع پیوسته است.
هوش مصنوعی: یک مرد جوان وجود دارد که برای زیباتر به نظر رسیدن، خود را مانند زنها آرایش کرده است.
هوش مصنوعی: از افراد بیگانه دوری کن و وقتی به مقام و موقعیتی رسیدی، گذشتهی خود را فراموش نکن تا آنان نتوانند به این موفقیت دست یابند.
هوش مصنوعی: بیا تا به خاطر خودت، کارها را به راه نماییم و بر زمین بگذاریم.
هوش مصنوعی: بپرسیم از آن فرد بیپروا و شجاع که چگونه به جایگاه و مقام رفیع رسید.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده است که شخصی که از جمعی بیگانه است، دروازهای را به آرامی و با احتیاط به سمت کاخ پادشاهی باز کرده و تهدیدی برای آنجا به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: مجسمههای زیبای آن پادشاه در دل شبستان ناپدید شدند و عطر و رنگ و زیبایی آنها را با خود بردند.
هوش مصنوعی: عطر گلهای خوشبو به آرامی و با ناز و شرم از کنار دیگران عبور کردند.
هوش مصنوعی: کسی مانند کسری در این حالت ناراحت و خشمگین نشده است، مانند شیری که از خشم نعره میکشد.
هوش مصنوعی: این سخن به این معناست که این فرد برای این موقعیت یا مقام مناسب نیست و نباید در میان زنان قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: شمن گفت: با رفتن، روی خود را از چادر بیرون بیاورید و بیشتر از این به شرم و حیا پابند نباشید.
هوش مصنوعی: بار دیگر همه خواب را کنار گذاشتند و آن را خیال و توهمی تصور کردند.
هوش مصنوعی: یک جوانی در میان ظهور کرد، که به زیبایی مانند درخت سرو و با چهرهای همچون پادشاهان بود.
هوش مصنوعی: آدمی مضطرب و نگران، همچون درخت بید میلرزد و دلش از زندگی شیرینش بیامید شده است.
هوش مصنوعی: در آن اتاق، هفتاد کنیز وجود داشت که هر یک مانند سرو آزاد و زیبا بودند.
هوش مصنوعی: دختری زیبا و با وقار مانند درخت سرو بلند و تنومند بود و چهرهاش مانند عاج درخشان و سفید بود.
هوش مصنوعی: پسرکی با ظاهری زیبا و خوشبو به خانه پدر مهربان دوید.
هوش مصنوعی: مثل یک بنده، در برابر او، هر جا که بروی، بدیهای خودت را با او میبینی.
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که این مرد کیست، کسی که چنین بندهای را تربیت کرده است؟
هوش مصنوعی: چنین دلیری و جوانمردی را در میان تالار دلنواز و خوشبو انتخاب کردی.
هوش مصنوعی: زن میگوید که این جوان که از من کمتر است، از یک مادر است و با من نسبت دارد.
هوش مصنوعی: او به قدری لباس زیبایی بر تن کرده است که شاه از شرم نمیتواند به چهرهاش نگاه کند.
هوش مصنوعی: اگر برادرت از تو روی بگرداند، این به خاطر شرم و خجالت توست، پس دنبال بهانهای برای این رفتار او نباش.
هوش مصنوعی: وقتی آن دختر زیبا این حرف را شنید، از رفتار هر دو جوان تعجب کرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، بر افروخته به نگهبان قلعه گفت که هر دو باید در خاک پنهان شوند.
هوش مصنوعی: دو نفر را که به سرعت میبردند، کشندهای بود که آنها را از پشت پردهی یک شاه زیبا بهدر برد.
هوش مصنوعی: در شب تاریکی که شاه افراشته شده، سرنوشت دردناک و پر از گناهی برای آنان رقم خورده است.
هوش مصنوعی: خواب را به کسی که آن را به دیگران میرساند، روزی میدهند؛ او از سوار شدن بر اسب سود میبرد و همچنین از پوشیدنیهای مختلف بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: آن کس که از علم او به شگفتی افتاده، به وسیله سخنانش معیارهایی را به دست آورده است.
هوش مصنوعی: آنها نام او را در دفتر شاه ثبت کردند تا موبدان او را به عنوان نمایندهی راه بشناسند.
هوش مصنوعی: نام بوزرجمهر نورافشان شد و چهرهاش زیر آسمان گردان نمایان گشت.
هوش مصنوعی: هر روز بر روز او افزوده میشود و بخت او خوشحال است، اما دل پادشاه سخت و نگران است.
هوش مصنوعی: دل شاه کسری پر از عدالت و انصاف بود و به خاطر دانش و علمش، روح و ذهنش آباد و روشن بود.
هوش مصنوعی: در درگاه تو، نزد موبدان، دانش و حکمت فراوانی وجود داشت که از خردمندان بهرهمند بود.
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در جمع هفتاد مرد سخن میگوید، حتی در خواب و خوراک هم در حال گفتگو و دلشوره است.
هوش مصنوعی: هر زمانی که از کار و کوشش و بخشش و شادی به دور شدی و از می و میگساری لذت نبردی، تغییراتی در وجودت میافتد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال کلامی تازه و شیرین از یک فرد با دانش بودی، دل او را با علم و آگاهی زینت دادی.
هوش مصنوعی: در آن زمان، بوزرجمهر، فردی توانا و باهوش در دربار بود که چهرهای نیکو داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که به حساب خودشان فضیلت دارند، اما در واقعیت از خوبی دورند و از کارهای ناپسند و نادرست دور نمیشوند. به نوعی، این افراد به علم و دانش اشاره میکنند، اما در عمل ممکن است رفتارهای نادرستی از خود نشان دهند.
هوش مصنوعی: او در حال یادگیری بود و از میان درسها و آموزهها گذشت و برتر از آنچه که فیلسوفان میگفتند، اندیشید.
هوش مصنوعی: روزی روزگاری در وضعیتی بسیار ناخوشایند، فرمود که موبدان را فراخوانید.
هوش مصنوعی: کسانی که دانش و آگاهی دارند و در یادگیری همت میکنند، در محل فعالیت خود حضور دارند.
هوش مصنوعی: مردان دانا و بیدار دل، به جستجوی رازهایی مهم و ارزشمند رفتند و در این مسیر، از دانش و آگاهی خود بهره گرفتند.
هوش مصنوعی: وقتی نان خورده شد، نیاز به شراب احساس کردند تا جان روشن و شاداب خود را با آن تزیین کنند.
هوش مصنوعی: به دانایان و خردمندان بگویید که علم و دانش خود را آشکار سازند و از پنهانی بیرون بیاورند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود علمی دارد، میتواند به من بگوید که از او آرامشی میخواهم.
هوش مصنوعی: هر کسی که دانا بود، دلیر و توانا نیز بود.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که مردم یا کسی زبان به سخن گشوده و از پادشاه خواستهاند تا دانایان و عالمان را طلب کند. در حقیقت، این بیان کننده این است که برای اوضاع و مشکلات، به دانش و آگاهی نیاز دارند و در جستجوی افرادی هستند که بتوانند به آنها کمک کنند.
هوش مصنوعی: وقتی بوزرجمهر آن صحبتها را شنید، به دانش و فراست خود نگاه کرد و تصمیم گرفت.
هوش مصنوعی: یک نفر ستایش کرد و به پا خاست و اینگونه گفت: ای پروردگار عدالت و حق.
هوش مصنوعی: زمین همواره در خدمت و زیر سایهی تو باشد و آسمان به خاطر چهره و شانس تو روشن و درخشان باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو، ای پست مقام، دستور دهی که بندهات، زبان گوینده را آزاد کند و از قید و بند رها شود، این کار را انجام خواهد داد.
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که هرچند به نظر میرسد از نظر دانش بیارزش هستم، اما دانش من از کمترین سطح هم برتر است.
هوش مصنوعی: اگر فردی دانا و آگاه بخواهد در مورد مسائل مهمی صحبت کند، نباید او را سرزنش کرد.
هوش مصنوعی: کسری به کسی نگاه کرد و گفت: چرا باید دانشی که داری را پنهان کنی؟
هوش مصنوعی: جوان با سخنان خود باعث شد تا فرزانهای از حکمت پادشاه بیشتر روشن و واضح شود.
هوش مصنوعی: او به او گفت: آن کسی که به اختصار ولی با عمق و معنی سخن میگوید، از روشنفکری برتر است.
هوش مصنوعی: کسی که ذهنش فعال و پرسروصدا باشد، معمولاً در گفتار بسیار سریع و پررنگ هست، اما ممکن است در فهم و درک مسائل دچار تأخیر شود.
هوش مصنوعی: وقتی که صحبتهای بیمعنا و بیهوده بیشتر شد، سخنگوی آن جمع از نظر مردم بیاحترامی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: اگر به شدت و بیوقفه تمرین و زحمت میکشی، نگران نباش، چون دنیا مانند یک بالشت نرم است و ما تنها در حال گذر از آن هستیم.
هوش مصنوعی: تمام روشناییهای تو از حقیقت نشأت میگیرد و باید از تاریکی و نادرستی گریست.
هوش مصنوعی: دل هر فردی به آرزوهایش وابسته است و هر کس آرزوهایی متفاوت دارد.
هوش مصنوعی: روشنی و حقیقت در دانش خداوندی نهفته است. وقتی این دانش را به درستی شناختی، از آن نهراس و به آن اعتماد کن.
هوش مصنوعی: انسان خردمند و با تدبیر که روحی روشنی دارد، بدنش به این جهان تعلق دارد و جانش مربوط به جهانی دیگر است.
هوش مصنوعی: هر که در کارهای خود جلودار باشد و در تلاش برای بهتر شدن، در حقیقت همه چیز را در راستای پیشرفت و برتری خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: نگذار خود را در زحمت و زحمت دچار کنی، زیرا این جسم توست که باید مورد مراقبت قرار گیرد و نباید به سختی بیفتد.
هوش مصنوعی: قدرت و استقامت فرد، باعث میشود که او راستگو باشد، در حالی که ضعف و سستی میتواند منجر به دروغ و کاستی در شخصیت او شود.
هوش مصنوعی: اگر دانشی برای تو وجود ندارد، بهتر است که زبانت را بند بیاوری؛ چون سکوت از هر زینتی زیباتر است.
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و دانش تو را به خود مشغول کند، قضا و قدر از تو جدا خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که آز و طمع ندارد، در واقع ثروتمند است. خوشا به حال بندهای که در کنار خود کسی را ندارد که او را به آز کردن وسوسه کند.
هوش مصنوعی: مدارا و نرمش دوستانه با خرد و دانش است، چرا که خرد همانند تاجی بر سر جان انسان قرار دارد و باید با آن با احترام و احتیاط رفتار کرد.
هوش مصنوعی: اگر در کنار تو فردی دانا باشد که برایت مضر است، بهتر است که مردی نادان را به عنوان دوست داشته باشی.
هوش مصنوعی: کسی که به رضایت و خشنودی دل خود دست یابد، به ثروت و خوشحالی واقعی خواهد رسید. در حالی که آز و رنج او به نفعش تمام میشود.
هوش مصنوعی: اگر با یادگیری و آموزش خود را پایینتر بیاوری، میتوانی از سخنان دانایان بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: هرگاه مردی در گفتار خود دقیق و متفکر باشد، هیچکس نمیتواند در مقابل او به طور بیفکر و بدون هدف عمل کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که علم و دانش را فراموش کند، در سخنانش از عقل و درایت بیبهره خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی تو در دستانت خواستههایی از قبیل طلا، نقره و اسبهای شیک و زیبا داری، بدان که در دل خود آرزوها و خواستههای بیشتری داری.
هوش مصنوعی: هزینههات رو طوری تنظیم کن که لازم است، نه بیشتر از حد لازم خرج کن و نه به سختی.
هوش مصنوعی: عاقل و دانا که از دشمنان دور میشود، بدن دشمنش به مانند یک مزدور در میآید.
هوش مصنوعی: وقتی انسانی جان و وجود خود را در میدان جنگ به خطر میاندازد، بدان که او در واقع برنده و پیروز میدان است.
هوش مصنوعی: نگو آن حرفی را که فایدهای ندارد، زیرا از آن آتش فقط دودی به دست میآید و هیچ سودی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به آنچه که برای دیگران مناسب نیست، فکر نکن و دل خود را به آن آرامش نده. هیچکس نمیتواند به خوبی، حقیقت عشق را درک کند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که عالم و قدرتمند بود، در عین حال فردی humble و فروتن نیز به حساب میآمد.
هوش مصنوعی: هر کسی که عملش با خواست خداوند همخوانی داشته باشد، میداند که باید از روزهای سخت و بد گذشته عبور کند.
هوش مصنوعی: اگر به پرستش و احترام به داور بپردازی، دل تو را پر از محبت میکند و قادر است که نفرت و پلیدیها را از وجودت بیرون کند.
هوش مصنوعی: از هر چیزی که انجامش ناپسند است دوری کن، زیرا کسی که به تو آسیب نمیزند، نباید آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: به خداوند روی میآوریم زیرا که او روزیدهنده و پروردگار ماست.
هوش مصنوعی: بوزرجمهر، شخصیت خوبگفتار، سخنانش را حکیمان بازگو کرده و همه آنها را تازگی بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: یک گروه در حیرت ماندند که چگونه این جوان بزرگ و والایی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: کسری، پادشاه بزرگ، در زیبایی و عظمت دنیا شگفت زده شد و روزی تصمیم گرفت به مهمانی دعوت کند.
هوش مصنوعی: فرموده شد که نام او را در آغاز دفتر بنویسند.
هوش مصنوعی: در میان بزرگان، بوزرجمهر مانند خورشید در آسمان میدرخشد و درخشش او بسیار روشن و قابل توجه است.
هوش مصنوعی: از پیش شاه، افرادی برخواستند و برای او جشن و سروری تازهای برپا کردند.
هوش مصنوعی: از او پرسش کردند، و او چیزی گفت که نشان میدهد عقل و دلش با هم هماهنگ و متناسب هستند.
هوش مصنوعی: مرد جوان با زبانی تند و تیز سخن را آغاز کرد و او انسانی پاکدل و نورانی بود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی از خسرو (پادشاه) عادل و خردمند مثال میزند و بیان میکند که فریب نباید بخورد و باید با تفکر و احتیاط پیش برود.
هوش مصنوعی: کجایند مانند شبان که ما گوسفند هستیم و اگر زمین ما به آسمان بلند باشد؟
هوش مصنوعی: نباید از عهد و پیمان او گذشت و نبایستی از نظر و فرمان او سرپیچی کرد.
هوش مصنوعی: باید خوشحال باشیم و شاد زندگی کنیم؛ زیرا اگر از زمانه خواستهای داشته باشیم، آنچه را که میخواهیم به ما میدهد.
هوش مصنوعی: هنرهای او در سراسر جهان پهناور است و تمامی اسرار او در دلش نهفته است.
هوش مصنوعی: به کسی که در موقعیت دشواری قرار دارد، دلگرمی ندهید؛ زیرا ممکن است از خطرات بترسد و شجاعتش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: اگر کوه تحت فرمان او است، پس او دل سبک و راحتی دارد و فکرش هم ضعیف و کمعمق است.
هوش مصنوعی: هرچه بدی وجود دارد، از سوی پادشاه است و هر خوبی نیز از او سرچشمه میگیرد. اوست که در ocasiones مختلف، مأموریت و مقام را در اختیار دارد.
هوش مصنوعی: سر تاج و جلال یزدان، برای عاقل و دانا، مایهی شادی و خوشحالی است.
هوش مصنوعی: آنچه که دل از آن شاد نیست و بر اثر آن مغز به دانش و آگاهی نرسیده، از شیطان و نیروهای شر ناشی میشود.
هوش مصنوعی: مرد جوان سخنان خود را گفت و پیرمردی که خسته و ناتوان بود، نتوانست به صحبتهای او پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: از آن جمعیت پر از تحسین، مردم به دور افتادند و روز و شبشان پر از شادی و ستایش شد.
هوش مصنوعی: شهریار روشن دل در هر هفته همچنان با دانایی در پی کسب اطلاعات و آگاهی است.
هوش مصنوعی: دل از مشغلههای دنیایی جدا کرد و به جایی رفت که سخنان حکیمانه را بشنود.
هوش مصنوعی: افرادی که در درگاه شاه محبوب و محترم هستند، معمولاً به خاطر دانایی و دانش خود مورد احترام قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: بسیاری از سخنرانان جوان و با تجربه از دنیا رفتند.
هوش مصنوعی: جوانی شاداب و سرزنده با حکیمان خردمند و روشنیفکر به عزت و افتخار رسید.
هوش مصنوعی: عالمها و اندیشمندان با دانش و هوش خود به نزدیک تخت سلطنتی رفتند.
هوش مصنوعی: به سوی بوزرجمهر روی کردند، زیرا که کسری از او چهرهای درخشان و نورانی داشت.
هوش مصنوعی: یکی از آنها که فردی دانا بود، از او درباره سرنوشت و تقدیر پرسید.
هوش مصنوعی: این گفته به نوعی به بررسی و آیندهنگری در مورد مسائل و صحبتهایی که شده، اشاره دارد. در واقع، شخص سوال میکند که نتایج و عواقب این نوع گفتگوها چه خواهد بود و چگونه پیش خواهد رفت.
هوش مصنوعی: پاسخ این است که انسان جویای علم و دانش باید با جدیت و تلاش بیوقفه در طول روز و شب به دنبال هدفها و کارهایش باشد.
هوش مصنوعی: یک روزی مسیری وجود دارد که باید با دقت و حوصله در عمق آن، آب را جستجو کنی.
هوش مصنوعی: شخصی که هیچ هنری ندارد، بر تخت بخت نشسته و از سر خوشحالی درختان را با گلها زینت میدهد.
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا و قدر به گونهای است که با تلاش و کوشش به موفقیت نمیرسی، مگر وقتی که برکت و بخشش در کار باشد.
هوش مصنوعی: جهاندار با حکمت و خالق بزرگ، اینگونه ستاره روزگار را آفریده است.
هوش مصنوعی: سوال این است که چه چیزی بیشتر و فراوانتر از همه چیزها وجود دارد و چه چیزی بر دیگری برتری دارد و در واقع چه چیزی صحیح و مناسب است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که از دیگران آگاهتر و با دانشتر است، میداند که باید به نیکی و خوبی رفتار کند. در واقع، علم و آگاهی به آدمی یاد میدهد که چگونه به سرنوشت خوب و رفتار درست دست یابد.
هوش مصنوعی: او گفت که از ما چه چیز بهتر است، به جز اینکه جهان در هر گوشهاش چیزی مناسب دارد.
هوش مصنوعی: او با نرمی و آرامش پاسخ داد که ویژگیهای خوب و شایستهای دارد.
هوش مصنوعی: آن کس که خود را پایینتر میآورد و فروتنی میکند، این کار را نه به خاطر دریافت پاداش و مزدی انجام میدهد.
هوش مصنوعی: کوشش کن و در تمام دنیا جستجو کن، و در کنار دوستانت با آرامش و درستی حرکت کن.
هوش مصنوعی: بزرگوار دیگری گفت که در انسانهای باهوش و خردمند، هنر و قابلیت واقعی در لحظات سخت و در مواقع ننگ و جنگ نمایان میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که عاشقانه به جستوجوی معشوق خود برود، ممکن است برای او تغییرات زیادی در رفتار و زندگیاش ایجاد کند.
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که در زندگی چه باید کرد تا رنجهای جسمانی کمتر شود.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که اگر دلش با خرد باشد، آرامش و تسلط خواهد داشت.
هوش مصنوعی: عدالت و راستی در زندگی باعث میشود که نادرستی و کمبودها کنار گذاشته شوند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی موفق و شادکامی باشد، در بخشش گناه دیگران خیلی نرم و لطیف برخورد میکند. اما اگر کسی در زندگیاش موفق نباشد و صبور نباشد، نمیتواند به راحتی دیگران را ببخشد.
هوش مصنوعی: بپرسید دیگر که کدام یک از نگهبانان جمع، خود را مراقبت میکند.
هوش مصنوعی: آنچه او گفت این است که وقتی آرزوها از طرف فردی با صفات نیک و بزرگوار به سمت انسان میآید، به تحقق میپیوندد و برآورده میشود.
هوش مصنوعی: دیگر آنقدر در کار سستی نکرد، چون دید که در زمانه، مشکلات و سختیها افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که نیکی و بزرگواری از کدام یک بهتر است و از دو جنبه کدامیک برتری دارد؟
هوش مصنوعی: کجا در دو گیت خود، نشانه از باران و بهار را نشان داد؟
هوش مصنوعی: کسی که با خواستهاش جانش را به دیگران میبخشد، نشان از بزرگواری و ارزشمندی اوست.
هوش مصنوعی: اگر کسی که چیزی را میگیرد، قدردانی کند، او باید بداند که این نعمت از یک بخشنده واقعی است.
هوش مصنوعی: سپس پرسید که زیباییهای ظاهری و تزیینات از چه چیزی ناشی میشوند و ارزش واقعی نیکیها در چیست؟
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت: بخشنده واقعی هیچگاه به کسی که شایسته نیست، نیکی نمیکند.
هوش مصنوعی: به مانند سرو بلند، با شخصیت و ویژگیهای خوب خود بلند مرتبه شو، زیرا هرگز نباید با نگرانی و غمگینی همراه باشی.
هوش مصنوعی: اگر به بدگوییها توجه کنی، مانند این است که عطر مشک را با ناسزا درآمیختهای، زیرا گل از خار خشک نمیروید. در واقع، در زندگی یا روابط انسانی، از چیزهای زشت و بیاحترامی چیزی خوب و زیبا به وجود نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر از کسی که توانایی شنیدن ندارد سوال کنی، حتی اگر به پاسخ برسد، هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: یکی گفت که در خانهی مشکلات و دردها، هیچ انسانی وجود ندارد که عاقل باشد و بدون رنج و غم زندگی کند.
هوش مصنوعی: چگونه رفتار کنیم تا در ابتدا و انتها نام نیک و شرافت خود را حفظ کنیم؟
هوش مصنوعی: به او گفت: برای خودت دوری از گناهان را انتخاب کن، زیرا همه انسانها باید مانند بدن خودشان به دنیای پاک و دور از گناه توجه داشته باشند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مورد پسند خودت نیست، نه برای دوستان و نه برای دشمنان، آن را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: به دنبال تلاش و کوشش بیش از حد نیستی، زیرا هر دو نتیجه، چه زیاد و چه کم، از یک نقطه آغاز میشوند.
هوش مصنوعی: او چنین جواب داد که در عقل و خرد، جز اندیشه و تفکر چیزی نیست و در واقع در درون انسان، تنها تفکرات وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر تلاش کنی و در پی کارهایی که بر عهدهات هست، به خوبی عمل کنی، میتوانی از رنج و زحمت جلوگیری کنی.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند بگوید اگر کسی باید ستایش شود، پس کسانی که به خوبیها اشاره نمیکنند، سزاوار اندوهاند.
هوش مصنوعی: کسی که به خداوند پاک امید بیشتری دارد و در عین حال از او ترس و نگرانی دارد، چنین میگوید:
هوش مصنوعی: دیگری گفت: ای مرد دانا و با خرد، از دنیای بالا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؟
هوش مصنوعی: کدام یک از روزها برای من بهتر و دلپذیرتر از این ایام ناپایدار است که تقدیر برایم رقم زده است؟
هوش مصنوعی: گفتن پاسخ این گونه بود که هر کس احساس امنیت و بینیازی کند، در واقع به هدف خود رسیده است.
هوش مصنوعی: اگرچه زمانه به خوبی او را مورد قضاوت قرار داده است، شایسته است که فقط از حق و انصاف درس بگیریم و نه چیز دیگری.
هوش مصنوعی: سوال کردند که کدام دانش در دنیا وجود دارد که ما با برخورداری از آن خوشحال باشیم؟
هوش مصنوعی: کسی که صبر و بردباری دارد، نزد او انسان بیشرم و ریاکار بیارزش و بیاهمیت است.
هوش مصنوعی: کسی که از مشکلات و آسیبها فرار میکند، به کدام سودی خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: گفت آنکه مغزش تحت تاثیر درد و زخم من قرار نگیرد، در خواب خواهد رفت و از من که گناهکار هستم، دور خواهد شد.
هوش مصنوعی: سپس پرسید که ای فرد دانا، آن چیست که دل خردمند را به آن خوش میآید؟
هوش مصنوعی: این جمله میگوید کسی که دارای خرد و دانایی است، نگران آینده و مشکلات نمیشود، زیرا میداند که همه چیز گذرا است و از سختیها عبور خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر ارزش و مقام انسان به خاک سپرده شود، دل او در غم و درد خالص نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: کوچکترین امیدها از چیزهایی که نمیبینیم، میتواند دل را به شدت آسیبپذیر کند، همانطور که بید در برابر باد به راحتی میلرزد و از هم میپاشد.
هوش مصنوعی: سپس پرسیدند، بد چیست که باعث میشود دل پارسا در برابر پادشاهی که از او ناخرسند است، تیره و غمگین شود؟
هوش مصنوعی: او به شکلی پاسخ داد که فردی با دانایی و خرد، به پادشاه میگوید که چه اتفاقی در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: شخصی که از دشمن در میدان جنگ میترسد و فرد دیگری که دلش از نداشتن بخشش و کمخوشی میتپد.
هوش مصنوعی: انسان عاقل و دانا در چنین شرایطی تصمیم میگیرد که به دور از جنگ و ننگ، راهی دیگر را انتخاب کند و در یک سمت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی در موقعیتی قرار بگیرد که هیجان و شتاب زیادی دارد، نمیتواند در کارهایش آرامش و خواب مناسب را تجربه کند. به عبارتی، در لحظات پرفشار و هیجانی، نمیتوان به خوبی و با تمرکز کار کرد.
هوش مصنوعی: از دیگران بپرسید که آیا کسی وجود دارد که بینقص باشد؟ ناپسندیدن آزادگان به چه کسی برمیگردد؟
هوش مصنوعی: او چنین گفت که ما این را به درستی ببخشیم، زیرا جان و خرد در کلام پادشاه است.
هوش مصنوعی: افراد باهوش و صاحبنظر، به دنبال فریب و نیرنگ نیستند و به دور از ظلم و ناحق زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در میان یک مرد نیکو کنترل کننده و دلسوز، که همواره درباره کارهای دیگران قضاوت و انتقاد میکند، یک تضاد دیده میشود. او به ظاهر قضاوت میکند اما در دلش رحمت و محبت وجود دارد.
هوش مصنوعی: رفتار پست و بیفایدهای که باعث آزار دلهای پاک و درستکار میشود، بر گردن پادشاه است.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی با زبانش چیزی میگوید و به دلیل شرم، چشمش را نمیتواند به کسی بدوزد، این نشان میدهد که در دلش احساساتی عمیق دارد و با صدای آرامش، درد و هیجان خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: آدمهای عاقل و دانا، هیچگاه اجازه نمیدهند که خواستهها و تمایلات بیمورد آنها بر عقل و خردشان غلبه کند.
هوش مصنوعی: از یک انسان دانا بپرسید که در این دنیا چه چیزی وجود دارد که آسیب نبیند.
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که از همان ابتدا، به خوبی و به درستی از یزدان پاک آگاه بوده و در جستجوی حقیقت بوده است.
هوش مصنوعی: از خوبیهایت سپاسگزاری میکنم و به بدیهایت پناه میبرم. خداوند را در روز و شب و در جمع آفتاب و ماه میطلبم.
هوش مصنوعی: دل خود را به عشق و خواستههای شاه جهانی که در دل دارم، سپردن و به او اعتماد کردن.
هوش مصنوعی: خود را با ناز و محبت پرورش دادن، کار سادهای نیست و برای رسیدن به این هدف باید سختیها و رنجها را تحمل کرد.
هوش مصنوعی: حفظ و حمایت از مردم خود و جدا شدن از درد و زحمت آدمهای نیازمند.
هوش مصنوعی: به فرزندی که هنوز خرد دارد، فرهنگ و معرفت را بسپارید؛ زیرا دنیا را نمیتوان به دست نادانان سپرد.
هوش مصنوعی: اگر پسر بخواهد فرمانپذیر باشد، باید از پدرش نوازندگی را بیاموزد.
هوش مصنوعی: سوال شد که جایگاه فرزند در نزد پدر کجاست.
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که نزد پدر عزیز، فرخ پسر کیست؟
هوش مصنوعی: پس از مرگ او، نامش برای همیشه باقی خواهد ماند، زیرا پسر او به جای او بهعنوان راهنما خواهد بود.
هوش مصنوعی: از کسی دیگر بپرسید که آیا میداند چه کسی دلش را با عشق و زیبایی آراسته است.
هوش مصنوعی: این پاسخ نشان میدهد که انسانها به چیزهایی که باارزش و با اهمیت هستند، اهمیت میدهند و در عوض، به چیزهایی که بیارزش و کماهمیتاند، توجهی نمیکنند.
هوش مصنوعی: اولین قدم این است که برای رسیدن به آرزوی خود، باید از وجود او بهرهمند شوی و فضائل نیک او را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر همچنان به کار نیاید، همانند سنگ و جواهر بیارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: یکی دیگر گفت: با تاج و نام بلند، به چه کسی از پادشاهان توانگر باید اشاره کنی؟
هوش مصنوعی: این پاسخ به این صورت است که مرد پرهیزکار از آن پادشاه به خاطر امنیت و آرامش خود، اینگونه جواب میدهد.
هوش مصنوعی: از آواز او زمین به شدت لرزان بود و زیر تختش، همه چیز راحت و آسوده بود.
هوش مصنوعی: سپس گفت که ثروتمند واقعی کیست در این دنیا پر از زحمت و سختی، و فقیر کیست؟
هوش مصنوعی: آن شخصی که چنین سخنانی را میگوید، به خداوند بزرگ و قوی اشاره دارد و از او میخواهد که ببخشد و رحمت کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی را در زندگی یاری و همدمی نباشد، بدتر از حسرت و آرزوهای نادیده در دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: همه شخصیتهای بزرگ از او عقب ماندند و همگی زبان به ستایش او گشودند.
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک هفته، در روز هشتم، شاه پیروز بر تخت خود نشست.
هوش مصنوعی: آن کسی را بخوان که بر دانایی و دانش مسلط است و میتواند به خوبی سخن بگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی نظر و سلیقه خاص خود را دارد و بسیاری از چیزها برای او قابل قبول نیست.
هوش مصنوعی: کسری به بوزرجمهر گفت که از حجاب خود بیرون بیا و چهرهات را نشان بده.
هوش مصنوعی: سخن گفتن فردی آگاه و پر دانش آغاز شد و او از هر نوع علمی یاد میکند و صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ابتدا به فرمانروا تحمید و ستایش میگوید و آرزو میکند که همواره پیروز و موفق باشد و بر فراز سرش تاجی از پیروزی داشته باشد.
هوش مصنوعی: دیگران گفتند که هیچ انسانی نمیتواند به مقام بلندی دست یابد، مگر آنکه از راههای خطرناک و دشوار عبور کند و سرش را از مسیر صدمه و آسیب دور نگه دارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دانشت را افزایش دهی، باید در گفتار و سخن گفتن، هوشمندی و خرد داشته باشی.
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال نام و شهرت هستیم، در واقع در جستجوی شجاعت و قدرت هستیم و در این مسیر، زمانه به ما این احساس را میدهد که از دلهای ناامید و بدبین دور میشویم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بر تخت و مقام هنر بنشینی، باید مانند سبزیهایی بود که شاخه و برگ دارند و رشد میکنند.
هوش مصنوعی: پرسندگان درباره هنر از ما سوال میکنند، اما شایسته نیست که ما از اصل و ریشه آن پاسخ دهیم.
هوش مصنوعی: جواهر بیفایده و بیهنر ناپسند است و در این زمینه، فردی هوشیار و دانا به این نکته اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: اگر گلی معطر نباشد، به رنگ آن توجه نکنید، زیرا بوی خوش از آتش به وجود نمیآید مگر اینکه آبی در کار باشد.
هوش مصنوعی: ثروتمند کسی است که با بخشش و generosity خود شناخته میشود، و نه کسی که فقط ثروت زیادی دارد. قدرت و حکمرانی واقعی در بخشش و کمک به دیگران است، نه در انباشتن ثروت و نگهداری آن.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال هنر و خوبی در گفتار هستی، باید راستگویی را در اعمال خود نشان دهی.
هوش مصنوعی: هر کسی که عقل و فهمش کمتر است، ستارهاش نیز در آسمان کمتر میدرخشد و پرورش یافته در عقل خود است.
هوش مصنوعی: مردم خوشحال و شاد دل، از مشکلات و سختیها رها میشوند و دلهایشان به آرامش و آزادی میرسد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد در دنیا مانند درختی است که وفاداری و پایداری دارد و از آن میتوان ثمراتی برداشت که ارزشمند و مورد توجه است.
هوش مصنوعی: وقتی خوشحال و راضی باشی، راحتطلبی به سراغت میآید، اما اگر آزمایش و چالشی پیش بیاید، دچار ترس و نگرانی خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر در جایی که ممکن است پاداش خوبی نگیری، کار نیک را از کسی دیگر انتظار نداشته باش.
هوش مصنوعی: دلهای گشاده و مهربان، همیشه از بخت خوب بهرهمند هستند. این خوشبختی نصیب کسانی میشود که بردبار و صابر هستند.
هوش مصنوعی: هرکس که به دنبال برتری و بهترین شدن در هنرها باشد، باید به این قضاوت و سنجش توجه کند.
هوش مصنوعی: برای اینکه چیزی را بپذیریم یا درباره آن تصمیم بگیریم، ابتدا باید آن را به خوبی بررسی و آزمایش کنیم.
هوش مصنوعی: یار خوب را باید در زمان کار بشناسیم، زیرا در این لحظات است که ویژگیهای نیک و بد او آشکار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی چهارم را ببینی، باید از ابتدا تا انتها را در نظر بگیری.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و کوشش خود را به کار گیری، به موفقیت و برجستگی خواهی رسید.
هوش مصنوعی: هر جا که حرفی زده میشود، سخن هنری را بدون آزمایش نزن.
هوش مصنوعی: پس از آنکه یارت در کنارت است، هنگامی که به او نیاز داشته باشی، به یادت میآید و به سمت تو میآید.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و کوشش نباشد، حتی قویترین افراد هم نمیتوانند به آرزوهای خود دست یابند.
هوش مصنوعی: زمانی که تلاش و کوشش از حد خود فراتر رود، بدان که شخص تلاشگر ناامید شده است.
هوش مصنوعی: میگوییم شخصیت و ویژگیهای مرد دانا را به پنج مورد اشاره کنیم، زیرا اگر این ویژگیها در او وجود نداشته باشد، به زحمت و تلاش او مربوط نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به یک عادت خاص عادت کند، تغییر دادن آن عادت به سختی و رنجی زیادی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: اولاً، کسی که خرد و اندیشه دارد، دیگر نگران چیزهایی نخواهد بود که از دستش رفته است.
هوش مصنوعی: دل کسی که به شادی و خوشحالی عادت کرده باشد، نه با دلخوشی میتواند خوشحال شود و نه اگر از آن خوشحالی دور شود، به جایی میرسد که دیگر دلیلی برای شاد بودن داشته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که از درد و سختیها رهایی یابیم، به سادگی تحت تأثیر هراس از نابودی قرار میگیریم.
هوش مصنوعی: وقتی سختیها به سراغ انسان میآید، او باید به هر قیمتی آنها را تحمل کند و نباید در کار خود سستی کند.
هوش مصنوعی: در میان نادانان، به یاد داریم که راههای زیادی وجود دارد، یکی از آنها خشم آوردن بر کسی است که بیگناه است.
هوش مصنوعی: کسی که با سخن شایسته و نیکو رفتار کند، به راحتی به ثروت و نعمت دست مییابد و برای زندگیاش در این دنیا و آن دنیا پاداش خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: سه چیز دیگر هم وجود دارد که شکرگزار خداوند نیستند؛ اینان در خفا و به دور از چشم، به نعمتهای وجود خود بیاعتنا هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی با هر فردی، رازهای درون خود را در میان بگذارد، صدای خاص خودش را به گوش دیگران میرساند و ابراز وجود میکند.
هوش مصنوعی: با تلاش و صحبتهای بیفایده، بدن خود را به درد و آسیب میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر به جستجوی آرامش و ایمنی برآییم، میتوانیم با زحمت و تلاش نادرست، به نتیجههای خوب و خوشایند دست یابیم.
هوش مصنوعی: وقتی دروغ را به اوج خود میرسانید، بیشرمی به حدی میرسد که نور حقیقت را جستوجو میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، به این نکته توجه کن که هیچکس از او جز آسیب و زیان نمیبیند.
هوش مصنوعی: وقتی در جمعی مردی ساکت است، همین سکوتش به دلش آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: به فردی که دانش و آگاهی دارد، باید سپرده شود؛ زیرا او میتواند با استفاده از تجربه و فهم خود، توشهای برای دل و هوش فرد به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: سخنانی که شنیدهای را فراموش نکن، زیرا این سخنان مانند تاجی هستند که بر سر شاه مینشیند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که به خوبی شناخته شوی، باید از هنر و مهارتهای خود به روشنی صحبت کنی و آنها را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در هر جا نام خود را مطرح کنی، باید مانند تیغی که از نیام بیرون میآید، برای خود آماده و قوی باشی.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان عاقل و دانا در جمعی حضور داشته باشد، افراد دیگر به او احترام میگذارند و جایگاهش بالاتر میرود و او تحت نظر دیگران قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: از علم و دانش است که جان و دل روشن میشود؛ به آگاهی بنگر تا در دام دروغ نیفتی.
هوش مصنوعی: وقتی که سخنران شروع به صحبت میکند، صبر کن تا حرفهایش را تمام کند و سریع قضاوت نکن.
هوش مصنوعی: وقتی زبان با دل هماهنگ باشد، حقیقت را بیان میکند و از هر نوع کمگویی جلوگیری میکند.
هوش مصنوعی: اگر از افرادی که فقط حرف میزنند و بیکارند، فاصله بگیری و با دانایان واقعی معاشرت کنی، درک بهتری پیدا میکنی و از شنیدههای خود به درستی نتیجهگیری میکنی.
هوش مصنوعی: از دانش میتوان به بینیازی دست یافت، پس نباید از آن بگریزی، هرچند ممکن است در ابتدای راه سختیهایی بر سر راهت باشد.
هوش مصنوعی: دل شاه همیشه باید با روحی لطیف و شیرین باشد و هرگز نباید از یادگیری و آموختن باز بماند.
هوش مصنوعی: موبد باهوش از دیگران پرسید که در دنیا چه چیزی خوب و شایسته است.
هوش مصنوعی: کجا میتوان انسان را از رنجهای زندگی نجات داد و به او نور و روشنی بخشید؟
هوش مصنوعی: پس هر کسی که خرد و دانایی به دست آورد، از همه چیزهای این دو جهان بهرهمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: او به او گفت: اگر خردمندی در او نیست، رنگ و لعاب و ظاهرش چیزی از بالای آسمان ندارد و فقط از جانب خداست.
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که دانش خوب است، ولی فقط وقتی که فردی دانا و عاقل وجود داشته باشد تا از آن بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: او به او گفت: اگر در جستجوی دانش نباشی، هرگز در این آب نمیتوانی آرامش بیابی.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که باید خود را از نظر ارزش و مقام پایینتر بشمری، اگر به دنبال جایگاه مردان بزرگ هستی.
هوش مصنوعی: اگر در روز جنگ، دشمن با تمام قوا به میدان بیاید، باید آماده مقابله و دفاع باشیم.
هوش مصنوعی: پادشاهی که مورد احترام و محبت مردم قرار گیرد، همیشه خوشحال و قدرتمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: او گفت که اگر بهرهای از این موضوع ندارد، نباید به دنبال تحقیق درباره آیین و دین بگردد.
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت: بهتر است کسی که مرگ بر سرش سایه افکنده، به سرنوشتش تن در دهد و از رنج و سختی که به او میرسد، نترسد.
هوش مصنوعی: دیگری گفت که مرد دانا باید میوهای که به بار میآید را در باغ بهار بکارد.
هوش مصنوعی: ما چه کنیم وقتی که با هر کسی مواجه میشویم و یا اگر سایهاش بر ما بیفتد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که زبانش را از بدیها بسته نگهدارد، روحش آزرده نمیشود.
هوش مصنوعی: هیچکس با سخن نمیتواند بر دلها آسیب بزند؛ زیرا دلها درون انسانها هستند و روابط دوستانه بر اساس محبت و دوستی شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: هر کاری که سخت و پیچیده به نظر میرسد، به راحتی انجام خواهد شد و فرقی بین دوستان و دشمنان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر درد و رنج قرار بگیرد و با مشکلات روبهرو شود، فردی بزرگ و محترم است.
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که رفتارهای ناپسند مانند درختی هستند که میوه های زشت و نامطلوب میدهند.
هوش مصنوعی: اگر کسی با ملایمت و نرمی صحبت کند، دیگران سختی و بیادبی را نمیشنوند.
هوش مصنوعی: بدان که او از طریق گوشش به زبان دیگران گوش میدهد و اگر ناراحتی او را متوجه نشوی، باید به کلامت اهمیت بیشتری بدهی.
هوش مصنوعی: مردانی که به شاه و مقام او احترام میگذارند، تنها میتوانند در حضور او و در کنار جایگاهش صحبت کنند و جز این، جایی برای نشست آنان نیست.
هوش مصنوعی: شخص از بدیهای ناپسند فرار میکند، همانطور که پرنده از دام و تله فرار میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به توانی خاص و ویژگیهای ویژهای دست یابد، باید از سه چیز که آسیبزننده هستند، پرهیز کند.
هوش مصنوعی: به کارهایی که امکانپذیر نیست، نیازی نیست. کسی را هم که نمیتوان آزار داد، نیازی به آزردن نیست.
هوش مصنوعی: نیکی که انجام میدهی نباید فراموش شود و نباید منتظر بمانیم که روزهای بد به سر برسند تا ارزش نیکیها را بشماریم.
هوش مصنوعی: با دشمن مانند یک شکارچی آماده باش و نسبت به او هوشیارتر باش، اما با دوست مانند تیر و پر، همیشه سریع و صمیمی رفتار کن.
هوش مصنوعی: از آنجا که شادی در نهایت به غم منجر میشود، خردمند به ارزش آن شادی چندان توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: تنبلی و بیتحرکی را ترک کن و تلاش کن، تا از زحمت و سختی جسمت بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که هیچ سود و منفعتی بدون زحمت و تلاش به دست نمیآید، همانطور که بدون حفاظت و نگهداری، ثروت و دارایی هم هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: از این موضوع، صحبتهای زیادی انجام شد و دلهای مردم که خواب بودند، بیدار شد.
هوش مصنوعی: زندگی بر جهان پایدار باد، به خاطر روحی تازه و همیشه جاری که در آن است، و به خاطر قدرت و جوانی این سرزمین.
هوش مصنوعی: برو و از موبدان تقدیر کن، آنهایی که هوش و خرد را به یاد دارند و در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به ستایش شاه جهان پرداختند و با خوشحالی و شادابی به سفر رفتند.
هوش مصنوعی: دو هفتهی دیگر نیز گذشت و شاه در یک روز به تصمیمگیری دربارهی کارهای سپاه پرداخت.
هوش مصنوعی: او دستور داد تا موبدان و دانایان به قصر بیایند و در آنجا حضور یابند.
هوش مصنوعی: شاه درباره ریشه و نژاد افراد سوال کرد و از ویژگیهای آنها مانند تیزی، آرامش، فرهنگ و عدالت پرسید.
هوش مصنوعی: از سلطنت و قضا و قدر خوب، از ابتدا تا انتهای کارها و سرنوشت خوشیها و ستارههای نیک میگویند.
هوش مصنوعی: موبدان درباره موضوعی صحبت کردند و خواهان اطلاعات بیشتری شدند تا بدانند چه چیزی به کارشان میآید.
هوش مصنوعی: در آن زمان، شاه به بوزرجمهر گفت که گوهر درخشان و روشن را از پنهانی بیرون بیاور.
هوش مصنوعی: یک نفر برای بوزرجمهر ستایش و تحسین کرد و گفت: ای پادشاه با دل روشن و چهره زیبا!
هوش مصنوعی: بدان که در این دنیا نیز هیچ شاهی مانند تو بر سر تاج ننشسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از ویژگیها و نعمتهایی اشاره دارد که میتوانند به انسان قدرت و اعتبار ببخشند. این ویژگیها شامل انصاف و علم، مقام و ثروت، اصالت و زیبایی ظاهری، و همچنین شانس و اقبال میباشند. به عبارتی، داشتن این خصوصیات میتواند باعث موفقیت و برجستگی فرد در جامعه شود.
هوش مصنوعی: وقتی یک فرمانروا دوری از گناه را رعایت کند، این عمل بسیار پسندیده و نیکو است.
هوش مصنوعی: کسی که از خدا میترسد، هرگز به خواستههای خود قضاوت نمیکند و در سخن گفتن از حقایق و عدل، فریب نمیخورد.
هوش مصنوعی: پادشاه در زمان خشم خود، خرد و اندیشه را کنار میگذارد.
هوش مصنوعی: شخصیت و رفتار یک پادشاه نمیتواند از نظر مردم خارج از چارچوب پسند الهی باشد.
هوش مصنوعی: انسان باید از خداوند آگاه باشد و بداند که تمامی اعمال خوب و بد او مورد سنجش قرار میگیرد. بنابراین، باید به دنبال انجام کارهای نیکو باشد تا به پاداش و نعمتهای بهشتی دست یابد.
هوش مصنوعی: اگر زبانت راست و راستگو باشد و دلات هم با احترام و محبت باشد، همیشه در دنیا اعتبار و آبرو خواهی داشت.
هوش مصنوعی: هر کس که به او توصیه میکند، در دل جمع دوستدارانش سبکی و آسانی دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به شخصی اشاره دارد که با سخنان خود، دلها را روشن کرده و از تجربیات و حکمتهای قدیم بهره میبرد. او به خوبی با مسائل آشناست و به شکل مرتب و منظم، مانند یک ماه که هرماه ظاهر میشود، به بیان نکات مهم و ارزشمند میپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که در زیر دست شاه قرار دارد، نباید به جایی برسد که شکست بخورد.
هوش مصنوعی: زمانی که تاج شاهی بر سر خسرو قرار گرفت، دانا و خردمند نزد او جایگاه والایی داشت.
هوش مصنوعی: حفظ و مراقبت از کار درگاه و جلوگیری از دخالت افراد بدخواه را میطلبد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از هر دانشی آگاه باشد، در دنیای پر از اطلاعات و دانش، با افراد تحصیل کرده و بافرهنگ همراه خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که دچار درد و رنج است، نباید در خواب باشد؛ زیرا ممکن است خطری برای پادشاه پیش بیاید.
هوش مصنوعی: کسی که با غرور و خودخواهی در دنیای بیاخلاقی زندگی میکند، قطعاً دارای نژاد و ویژگیهای بدی است.
هوش مصنوعی: حاکم برای جلوگیری از مشکلات و آزار مردم، باید از میان افرادی که بیخطر هستند، دور بماند تا دچار ناامیدی و خستگی نشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندان شاه باشد، گناهکار است حتی اگر مردم بیگناه باشند.
هوش مصنوعی: بر اساس حکم خداوند، باید در دل گشاده و با نیکی به یاد کرد آنچه را که انجام دادهام.
هوش مصنوعی: سردار با دانش و فرهنگ، نیروی جنگی خود را آماده میکند تا از درد و رنج مردم حمایت کند و فریاد آنها را بشنود.
هوش مصنوعی: اگر مانند آژیر از خطرات دشمن آگاه باشی، دل بداندیشان از جای خود برخواهد خاست.
هوش مصنوعی: همه ضعفها و مشکلات سلطنت در زمانهای قبل از جنگ از بین رفت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر چیزی به بدی تبدیل شود، باید دربارهاش انتقاد و عیبجویی کرد. به عبارت دیگر، در مواقعی که چیزی یا کسی از مقام و شخصیت خود پایین میآید، باید به عیبهای آن پرداخته شود و این انتقاد کردن جزو وظایف است.
هوش مصنوعی: دوری از او به خاطر شرایط نامساعد، عقل را وادار به تصمیمگیری میکند که فعالیت کند و نشان دهد.
هوش مصنوعی: افزودن فرزند به محبت خود مانند این است که انسان بخواهد در آب تصویر چهرهاش را ببیند.
هوش مصنوعی: آموختن دانش و فرهنگ نه تنها لازم است، بلکه بهتر است دل شما از این یادگیری شاد و پرنور شود.
هوش مصنوعی: باید مراقب باشیم که در جستوجوی ثروت و نعمتهای خود، یادآوری زحمات و رنجهایی که برای رسیدن به آنها کشیدهایم، ما را آزار ندهد.
هوش مصنوعی: هرگاه که کار دل شاه به هم بریزد، نباید به فرزند او آسیبی وارد شود.
هوش مصنوعی: هرگاه که کسی دست به کار بدی بزند، نباید به خونخواهی برآید مگر با اجازه و هدایت خداوند.
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی دشمنی دیدی که مانند گل در باغ زیباست، سعی کن او را از آن باغ جدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر درختی دیر بماند، به بیحالی میرسد و از آن باغی پر از آهو خواهد شد.
هوش مصنوعی: انسانی که دارای نیکی و هوش و ذکاوت است، نباید به حرفهای بد و منفینگر توجه کند و نباید اجازه دهد که این نوع سخنان او را تحت تاثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: اگر از منبع ناپاک و سخن نادرست پیروی کنی، به ویرانی و زوال کاخ سلطنت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: نباید به صحبتهای نادان گوش بدهی، زیرا اگر بد بگوید، بر تو فرمان نخواهد راند.
هوش مصنوعی: باید تمام حقایق و واقعیتها را به زیبایی و نظم درآورد، زیرا نباید اجازه داد هیچ نیروی منفی و شیطانی بر آنها خدشهای وارد کند.
هوش مصنوعی: وقتی شخصی پاک و درستکار این سخنان را میشنود، در دلش به قدرت و عظمت آنها فکر میکند.
هوش مصنوعی: خداوند تاجی بر سر پادشاه میگذارد و تخت سلطنتش را برای او پایدار و مستحکم میکند.
هوش مصنوعی: به کسی که باکی از آینده ندارد، تاج و تخت شاهی میبالد و چون از سرنوشت ناامید شود، به مقام خود مینگرد.
هوش مصنوعی: زمانی که این چرخ زندگی دوباره به گردش درآید، یادگار آن، نام نیکو خواهد بود.
هوش مصنوعی: بمان تا زمانی که روز است، جوانی که هنری آموخته و روحش تازه و شاداب باشد.
هوش مصنوعی: از سخنان او، همه جمع متحیر شدند و نظر خردمندان دچار آشفتگی گردید.
هوش مصنوعی: وقتی او آن صحبتهای زیبا را شنید، به اندازهای خوشحال شد که شادیاش چندین برابر شد.
هوش مصنوعی: او از آن اندرزها چشمانش پر از اشک شد و دهانش را پر از بهترین و شیرینترین کلام کرد.
هوش مصنوعی: گروهی از مردم که پر از تمجید و ستایش بودند، از بالای کاخ شاه پایین رفتند.
هوش مصنوعی: یک هفته دیگر نیز گذشت و در روز هشتم، هنگامی که جهانافروز به فروش رفت.
هوش مصنوعی: آن چادر لاجوردی را کنار زد و دنیا را با دیبای زردی آراست.
هوش مصنوعی: پادشاه در کنار دانشمندان و حکیمان با تجربه و کاربلد نشسته است.
هوش مصنوعی: سرم مانند سر موبدان است، درست مثل اردشیر و شاپور و حتی مانند یزدگرد که دبیر و نویسنده بود.
هوش مصنوعی: دانشمندان و اندیشمندان هوشیار و آگاه، کسانی هستند که به دنبال حقیقت و دانشاند.
هوش مصنوعی: جوانی به نام بوزرجمهر به نزد شاه زیبایی آمد.
هوش مصنوعی: پادشاه جهان به آگاهان گفت که نگران نباشید که این دانش در پنهان است.
هوش مصنوعی: از اوست که ایمان به خداوند با قدرت و توان ایجاد میشود و همین ایمان میتواند جایگاه شاهی را محکم و استوار کند.
هوش مصنوعی: موبد موبدان از طرف گروهی شنید و زبان به سخن باز کرد.
هوش مصنوعی: پاسخی چنین داد که با عدالت و فیض پادشاه، تاج و مقام به دست میآید و میتواند در این دنیا به اوج و رفعت برسد.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی با نیکی و عدالت عمل کند و از خلاقیت و تواناییهای خود بهره بگیرد، پس از مرگش یاد و نام او همیشه زنده و جاودان خواهد ماند.
هوش مصنوعی: باید از دروغ گفتن دست برداریم و حقیقت را بگوییم، زیرا کجی و نادرستی از دنیا برمیخیزد.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانروای سپاه به انصاف و بخشش رفتار کند، زمانه آرامش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: و دیگر اینکه اگر کسی که کوچکتر و خطاکار است، از دیگران عذرخواهی کند، شاه او را دوباره میبخشد.
هوش مصنوعی: به شاه پنجم که شخصیت نیکویی دارد و نامش در تاریخ زمین نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: همه افراد راستگو هستند و هیچ کدام در کلام خود کم و کاستی ندارند، چرا که هر یک در کار و زندگی خود بر اساس اصول و آداب خود عمل میکنند.
هوش مصنوعی: او به پرستندهٔ خود چنان علاقه و محبت دارد که همانند علاقهای که به سرنوشت و شانس خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دانایی و دانش برسد، میتواند به راحتی و به خوبی صحبت کند و نظراتش را بیان کند.
هوش مصنوعی: دلش هیچگاه از یادگیری خسته نمیشود و از فکر کردن به مسائل مختلف و تلاش برای درک آنها خسته نمیشود.
هوش مصنوعی: آزادی هر کس بسته به دانایی و خرد اوست، همانطور که ستارهها بر اساس شرایط خود در آسمان میدرخشند و بالا میروند.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، دل خود را به تلخی و ناامیدی مبتلا نکن و به خرد و دانایی توجه داشته باش، زیرا نام نیک و سرنوشت خوب را با آگاهی و هوش به دست میآوری.
هوش مصنوعی: آدمی که اخلاقش زشت و نادان است، به کسی که گفت هیچکس در دنیا همتایی ندارد، زودباور است.
هوش مصنوعی: دبیر یزدگرد اینگونه سخن گفت: ای شاه، تو شخصی دانا و طالب علم هستی.
هوش مصنوعی: ابرشاه زشت به کشتن افراد به دلایل ناچیز و بیمورد اقدام میکند و این عمل باعث میشود که دلها را به شدت به درد آورد.
هوش مصنوعی: مانند انسان بیخود و خیالپرداز، پادشاه بدبین، خود را در کارها وارد میکند.
هوش مصنوعی: شخصی که با درایت و فهم بالا، با فرد نادان به بحث یا جدل میپردازد، در واقع به خاطر نادانی خود، دلش تند و بیقرار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی دل پادشاه جهان پر از خواستهها و آرزوها شد، روح او مرتبط با نیرویی منفی و شیطانی گردید.
هوش مصنوعی: اگر حاکمی تیزهوش و باهوش باشد، نباید از سخنان او کار خوبی انتظار داشت.
هوش مصنوعی: کسی که در میدان جنگ از جان خود میترسد اما از ننگ و سرافکندگی هراس ندارد، نباید در آن کارزار شرکت کند.
هوش مصنوعی: ثروتمند کسی است که دلش تنگ است و شکم بزرگی دارد، زمین برای او بهتر است که پنهان شود.
هوش مصنوعی: وقتی که بر مردی فقیر و نیازمند احسان و کمک میکنی، نه تنها به او توهین نمیکنی، بلکه این کار شایسته و زیبنده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی پیر و ناخوش احوال میشود، پس از مرگ او، روحش پر از آتش و التهاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: هرگاه جوانی در انجام کارها سستی کند، دلش از روزگار خسته و ناراضی خواهد شد.
هوش مصنوعی: از بیماری جوانی نمانده است، نه توانایی او باقی مانده و نه جانش.
هوش مصنوعی: وقتی بوزرجمهر این صحبتهای زیبا را شنید، ذهنش را با دانش و اطلاعات خود مجهز کرد.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که شخصی به پادشاهی با چهرهای درخشان و مانند خورشید میگوید که امیدوار است آسمان برای او روشن و روشناییبخش باشد. در واقع، گوینده آرزو میکند که زندگی و سرنوشت پادشاه روشن و خوشایند باشد.
هوش مصنوعی: بدان که هر کسی که دارای خرد و اندیشه است، آگاهی و دانش را در دل خود پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: کار ناپسند ده نفر را کسانی که دانشآموختهاند، بیشتر از خود آن کار ناپسند میدانند.
هوش مصنوعی: هیچ کس که حاکم است، با دروغ نمیتواند به دانایان نور و روشنایی دهد.
هوش مصنوعی: سردار کیست که از گنج محافظت کند، اگر سربازی که باید از آن دفاع کند، از مشکل و سختی پشت بگرداند؟
هوش مصنوعی: کسی که از اشتباهات و مشکلات نترسد و با رویکردی مثبت و خوشبینانه به زندگی نگاه کند، به خوبی میتواند از لحظات لذت ببرد.
هوش مصنوعی: پزشکی که در برابر بیمار دردمند باشد، چگونه میتواند از آسیب و آزار او جلوگیری کند؟
هوش مصنوعی: وقتی درویش را ببینی که به چیزی میبالد، بدان که آن چیز به اندازهای نیست که ارزش ذکر کردن داشته باشد.
هوش مصنوعی: این شخص که در زندگیاش به دنبال آسایش و خواب است، از زیبایی و روشنی آب دریا بیخبر است و از آن غافل است. او به جای اینکه از زندگی لذت ببرد، در جهل و نادانی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: اگر باد خوشی به تو بوزد، تو را به شکوه و ستایش برخواهد افراز.
هوش مصنوعی: اگر کسی خردمند باشد، در مواقع خشم به راحتی تصمیم نمیگیرد و برای مشاهده و بررسی اوضاع به دقت دو چشم خود را به کار میگیرد.
هوش مصنوعی: بهشت را به کسی ندهید که نادان است، زیرا سپردن کار به فرد تنبل نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کسی که بیخرد است و نمیتواند دانایی بهدست آورد، پس از آنکه از گفتار ناپسند خود پشیمان میشود، احساس ناراحتی میکند.
هوش مصنوعی: دلهای نادان به خواستههای بزرگ و زیبا دل میبندند، ای انسان نیکوخلق.
هوش مصنوعی: همچون آتش که وقتی به گوگرد نزدیک میشود، اگرچه گرما و نور دارد، اما در واقع در سرزمین خود رشد نمیکند.
هوش مصنوعی: ای دل، برای شاه خوشرو و زنده باد، همه بزرگان جهان در برابر او مطیع و فدای او هستند.
هوش مصنوعی: یک هفته دیگر گذشت و ماه با شکوه بر تخت شاه پیروز نشسته است.
هوش مصنوعی: موبدی که یک دست او وزیر را در اختیار دارد، به دست دیگرش دبیر یزدگرد است.
هوش مصنوعی: در اطراف او، مانند بوزرجمهر جوان، دانشمندان و مردان باکلام جمع شدهاند و به گفتگو مشغولند.
هوش مصنوعی: آن زمان شاه به بوزرجمهر گفت: ای مرد با دانش و خیرخواه!
هوش مصنوعی: سخنانی که برای روح انسان مفید هستند، باعث میشوند که مردی بیارزش به شخصیتی بااثر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: از او گنجی به دست نمیآید، ولی شنیدن و دانستن باعث خوشحالی و شادابی مرد میشود.
هوش مصنوعی: موبد به بوزرجمهر گفت: «تو که از همه بزرگان آسمانی شناختهتر و مشهورتر هستی».
هوش مصنوعی: آیا میدانی که بیشتر از آنچه فکر میکنی، میتواند زندگیات را تحت تأثیر قرار دهد؟ روزهایی که به تو برکت میدهد و بر فقدانهایت میافزاید.
هوش مصنوعی: پاسخ داد که اگر کمتر بخوری، راحت تر زندگی میکنی و روحات بهتر پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: اگر در کردار نیکو پیشی بگیری، در واقع بر دیگران برتری یافتهای.
هوش مصنوعی: سپس یزدگرد دبیر گفت: ای مرد، تو باید صحبت کنی و یاد بگیری.
هوش مصنوعی: سه آهو چه کسانی هستند که با دل خود به رازی آگاهند و از آن بینیازند؟
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که برای نخستین بار باید دلت را از پیدا کردن عیب در دیگران پاک کنی.
هوش مصنوعی: در جهان هیچکس وجود ندارد که به نوعی آرامش و سکون نداشته باشد، چه در زندگی روزمره و چه در حریم خصوصی.
هوش مصنوعی: زیرا زیبایی تو باعث حسادت دیگران میشود، همانطور که خوب بودن او باعث اشک ریختن تو میشود.
هوش مصنوعی: سخن چین و مرد دو رو را از خود دور کن، زیرا او میتواند به راحتی از آب گل آلود بهرهبرداری کند و مشکلاتی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: وقتی فردی که در جایگاه سخن گفتن قرار دارد از آن مقام دور میشود، دیگر از لحاظ قدرت و اعتبارش چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: کسی که به طور کامل با گفتار آشنا نیست، نمیتواند معنی آن را درک کند و به خوبی به آن فکر کند.
هوش مصنوعی: خردمند به چیزهایی که موجب خشم او میشود، نگاه نمیکند و از آنها دوری میجوید.
هوش مصنوعی: پس از آن، موبد موبدان پرسید که این موضوع بالاتر از علم و دانش خردمندان است.
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا نیست که آرزو نداشته باشد، چه این آرزوها به وضوح نمایان باشد و چه به طور پنهان باقی مانده باشد.
هوش مصنوعی: آرزوها و خواستهها همانطور که مسیر میسازند، برای هر فردی هم ساز و کاری را به وجود میآورند که او بتواند به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: کدام مسیر برای تو مفید خواهد بود و کدام یک با درد، رنج و آسیب همراه است؟
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که مسیر زندگی دو طرف دارد و باید مشخص کنی که به کدام آرزو و هدف میخواهی بروی.
هوش مصنوعی: از دنیای خاکی بازگشتن به زمین، سفری طولانی است که همراه با ترس و نگرانی است.
هوش مصنوعی: عقل و فهم تو باید از این گفتگو راهنمایی بگیرد تا در این سوال به دنبال دلیل و چگونگی باشد.
هوش مصنوعی: عقل و فهم انسان، نشانهای از خداوند است. پس باید با دقت و احترام به این هدیه الهی نگاه کنیم و بدانیم این ویژگی در هر فردی میتواند او را ممتاز کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی تنومند و قوی باشد اما عقل و خردی نداشته باشد، در دنیا هیچکسی حاضر نیست او را به اندیشهاش بخرد و از او بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر انسان خردی نداشته باشد، زندگی و وجودش معنا ندارد. خرد پاک و مقدس است و خداوند نیز به آن اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: مردی با سختی و تلاش به موفقیت میرسد، زیرا شجاعت و تحمل در برابر مشکلات او را به فردی بزرگ و با احترام تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: از علم و دانش اولیه به سوی خداوند رو کن، چون او همیشه وجود دارد و سرجای خود باقی است.
هوش مصنوعی: تو به چیزی که آرزویش را داشتی رسیدی و به جایی که میخواستی رسیدی.
هوش مصنوعی: دیگر دانشی که به دست میآوری، از خوراکیها و غذاها فراتر میرود و به سمت چیزهای دیگر و مهمتر حرکت میکند.
هوش مصنوعی: برخی از دستورها و دستورالعملهای الهی را بپذیر و در زندگیات به آنها عمل کن. با طاعت و پیروی از فرمانهای خداوند، به سوی او گرایش پیدا کن و آنچه از او میخواستهای به جا بیاور.
هوش مصنوعی: اگر روزی به چیزی نیاز داری، برای به دست آوردن آن به دنبال دشت و گنج و فیلها نروید.
هوش مصنوعی: از میان شغلها، آن شغلی را انتخاب کن که با نامش هیچگاه آبرویت زیر سوال نرود.
هوش مصنوعی: با کسانی دوست باش که در زمان سختی، به تو کمک کنند و در کنار تو باشند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مورد تحسین قرار نگیری، در جمع خاموشی را انتخاب کن.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که همان چیزی را که یاد گرفتهای، مثل این است که در دل خود آتش به پا کردهای.
هوش مصنوعی: کلام و گفتار را با دقت و سنجش برسان، زیرا که سرمایه و ثروت واقعی در دانش و علم نهفته است و انسان بیعلم و ناآگاه ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: در صحبت کردن، هوش و خرد خود را به وضوح بیان کن و مانند تیر، سریع و دقیق به هدف برس.
هوش مصنوعی: زمانی که در موقعیت جنگ قرار میگیری، مراقب و هوشیار باش و از خودت در برابر دشمن مراقبت کن.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بدی کند و یا برعلیه تو سخن بگوید، باید با عقل و تدبیر رفتار کنی و آرامش خود را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی را برابر خود ببینی، نباید با او به مبارزه برخیزی، زیرا این کار میتواند باعث کمرنگ شدن شخصیت و آبرویت شود.
هوش مصنوعی: اگر چابک و سریع عمل کنی، به موفقیت میرسی، اما اگر در کارها تعلل کنی، به نتیجه مطلوب نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: وقتی که به میدان جنگ میروی، با دقت و هشدار باش تا حریف را زیر نظر داشته باشی.
هوش مصنوعی: به سرعت و با دقت به سمت هدف خود حرکت کن و از چیزی که تو را از مسیر صحیح باز میدارد، دوری کن. در نبرد، دوستان باهوش و قابل اعتماد را انتخاب کن.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی از کسی که با او نبرد میکنی، فرار کنی، تلاش نکن که از جنگ بازگردی و هوش خود را حفظ کن.
هوش مصنوعی: بدن خود را باید به گونهای نگه داری که غذای نادرست باعث آسیبدیدن تو نشود.
هوش مصنوعی: بخور به قدری که حال و حالت را بهتر کند و میانت را از گوشت و چربی پر کند.
هوش مصنوعی: در بیخودی خود را به حدی مشغول نکن که هیچگاه نتوانی از آنچه داری راضی باشی و همیشه بخواهی چیزهای بیشتری داشته باشی.
هوش مصنوعی: از باده بنوش و شاد باش، زیرا کسی که مست است، طعنه و نکوهش دیگران را نمیشنود.
هوش مصنوعی: اگر خداوند چیزی را بپسندد، آن چیز بینظیر و عالی خواهد بود، همانطور که جهان بهسان تن باارزش است و تو مانند چشمی هستی که میتواند آن را ببیند.
هوش مصنوعی: بسیار در مورد آفریدگار جهان فکر کن و از او ستایش و محبت کن.
هوش مصنوعی: در هر لحظه از زندگی، چه در روز و چه در شب، باید با دقت و آرامش از لحظات خود مراقبت کنیم و آنها را درک کنیم.
هوش مصنوعی: هرچند که تو از خاک ساخته شدهای، فراموش نکن که راهی به سوی خداوند پاک وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگز پرستش و ستایش کسی را کمتر از آنچه که شایسته است نکن، تو باید نو و تازهنگر باشی و در این دنیای قدیمی، به نوآوری و کیفیت اهمیت بدهی.
هوش مصنوعی: به نیکی و خوبی روی بیاور و ارزش آن را پاس بدار، زیرا همه چیز را از خالق هستی باید سپاسگزار بود.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به بدی نزدیک نشو، چرا که اگر بخواهی به خوبی نزدیک شوی، باید هوشیار و زیرک باشی.
هوش مصنوعی: بهترین فرد در دنیا کسی است که در ظاهر و باطنش ویژگیهای نیکویی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هوا را به افکار و اندیشههای خود تحمیل نکن، زیرا پس از آن، عقل و خرد به سمت تو نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که مشکلاتت به نزد تو بیایند و به تو کمک کنند، از آموزگاران و آموزههای آنان دور نشو و از آنها روی برمتاب.
هوش مصنوعی: آموزش نویسندگی و نگارش را به فرزند خود بیاموز، چرا که این مهارت به شناخت خود و ارتباطات انسانی او کمک میکند.
هوش مصنوعی: نویسندهای جوان را به مقام و جایگاه مهمی میرساند، در حالی که اعمال ناپسند او را به طرز شایستهای جبران میکند.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که معلمی یکی از شغلهای محترم و با ارزش است که از آن، انسانهای بزرگ و برجسته به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: وقتی شخصی با دانش و مهارت کافی در زمینهای باشد، همواره مقام و جایگاه بالایی را در جامعه به دست میآورد و دیگران به او احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: بدن انسان از رنج و دردهایی که بینهایت از ثروت و نعمت میکشد، به او هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر بیان و نثر زیبا و فصیح باشد، بر عمق و مفهوم اندیشهها میافزاید.
هوش مصنوعی: از میان کلمات، آن را انتخاب کن که با نوشتهی کمتر، مفهوم بیشتری را القا کند و دلپذیرتر باشد.
هوش مصنوعی: انسان عاقل باید مانند یک نویسنده باشد، یعنی هم صبور باشد و هم فن بیان را یاد بگیرد.
هوش مصنوعی: شخصی باهوش و آماده، که به آرامی و بدون حرف زدن، از بدیهای دنیا دوری میکند و به زندگی پارسا و درست پایبند است.
هوش مصنوعی: شخصی با ویژگیهای نیکوست: صبور، دانا، راستگو، وفادار، پاکدامن و زیبا.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با این استعدادها به نزد شاه میآید، نمیتواند در جایی دیگر جز در پیشگاه او نشیند.
هوش مصنوعی: سخنان او مانند چوبی به گوش میرسید و دل پادشاه نیز مانند گل در فصل بهار شاداب و خوشحال شد.
هوش مصنوعی: کسری به موبد گفت که به او یک مکان جدید و زیبا بساز.
هوش مصنوعی: درم و لباس من تنها برای کسی است که در دل من جا دارد و سخنان او را در دل خود احساس میکنم.
هوش مصنوعی: هفتهای دیگر فرا رسید و خورشید مانند تاجی در آسمان درخشان شد و بر تختی از عاج نشسته است.
هوش مصنوعی: با نامها و شهرتهای بزرگ موبدان و حکام، در دل کسانی که بیدار و خردمند هستند.
هوش مصنوعی: جهاندار شاه به فرخ دبیر سپاه از آنها خواسته بود تا عزم و اراده خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: هم از نخبگان و بالفکران و هم از بزرگان و رهبران هر سرزمینی، کارهای برجسته و باارزش مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: ساوه و یزدگرد دبیر، همانند بهمن تیزویر، به پیش و جلو میروند.
هوش مصنوعی: شاه به بوزرجمهر گفت که دل و روح خود را زیبا کند و راه درست را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: از من هرچه حقیقت است بگو و به کجرفتاری نپرداز. در این دنیا به آبرو و حیثیت توجه کن.
هوش مصنوعی: پرستش به چه شکل است؟ دستوری که به من داده شده، نگهداری از نظر و پیمانم است.
هوش مصنوعی: وقتی این بزرگواران از دنیا مطلع شوند، با دوستان خود سخنان شنیده شده را به اشتراک میگذارند.
هوش مصنوعی: مرد بیداری به شاه گفت: تو بزرگتر و برتر از گنبد آسمانی هستی.
هوش مصنوعی: عاقلان تنها در مسیر دین میتوانند به ستایش پادشاه سرزمین بپردازند.
هوش مصنوعی: نبايد در انجام کارها به دستورات پادشاهان تردید کرد، زیرا نباید دل پادشاه را آزرده کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که دشمن پادشاه باشد، روح او تحت تأثیر نیروی شر است و از آن حمایت میشود.
هوش مصنوعی: دل کسی که به عشق شاهان علاقهای ندارد، نباید به بدن او تعلق داشته باشد.
هوش مصنوعی: بدان که آرامش دنیا در دست پادشاه است، اگر کار نیکو انجام دهیم، او نعمت و قدرت را به ما خواهد بخشید.
هوش مصنوعی: هر فردی به خوبی و بدی خودش آگاهی دارد و نیازی به کینهورزی یا شرم در برابر دیگران نیست.
هوش مصنوعی: تو نپسند که فرزندت را به جای او قرار دهی، چون در دل همه، نظر او وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شهری که پادشاه مهربانی دارد، هیچ چیزی نمیتواند کم باشد و مردم در آنجا احساس نیاز نمیکنند.
هوش مصنوعی: اگر بدی از تو عبور کند، این نشان میدهد که سرنوشت او از تمامی خوبیها سرشار است.
هوش مصنوعی: این جهان به خاطر خوشحالی و لبخند شاه، شاد و سرزنده است؛ زیرا چهره او جلوهگاه نعمت و زیبایی خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر از نعمتهای او بهرهمند شدی، تلاش کن که همیشه به او گوش فرا دهی و فرمانش را اطاعت کنی.
هوش مصنوعی: اگر از فکر و اندیشهات فاصله بگیری، دیگران نمیتوانند تو را با خوبی و نیکی ببینند. شانس و بخت در چشم آنها به تو نگاه نمیکند.
هوش مصنوعی: هرگاه به کسی نزدیک میشوی، به او خوبی کن و رفتار خوبی داشته باش. اما اگر از او دور هستی، بد رفتاری نکن و از او دوری کن.
هوش مصنوعی: اگر پرستندهای از شاه رنج ببیند، باید به رنج او توجه کند؛ زیرا رنج او نشانهای از نام و ثروت واقعی اوست.
هوش مصنوعی: انسان نباید از تلاشهای خود خسته و سیر شود، زیرا این کسالت و خستگی میتواند او را از پیشرفت باز دارد و باعث کتمان احساسات و افکارش گردد.
هوش مصنوعی: اگر بنده گرسنه شود، با قدرت و نام پادشاه جهان به او رسیدگی میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی از ده نفر مالی بخواهد، این درخواست باید به گونهای باشد که موجه و منطقی به نظر برسد.
هوش مصنوعی: هر کسی در نزد پادشاه بیشتر مورد احترام و ارزشمندتر است که به محض دیدن او در حال گرسنگی، برایش امکانات و نعمتها را فراهم کند.
هوش مصنوعی: از آنجایی که او برای خلق آثار خود به منبعی دسترسی دارد، پس از آن چیز دیگری باقی نمیماند که باعث آزار و رنج او شود.
هوش مصنوعی: هر که به حقیقت خداوند را بشناسد و از او سپاسگزاری کند، مورد ستایش و شکرگذاری قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: و همچنین کسی که در دلش راز بزرگ و مهمی دارد، آن را به خورشید و ماه نمیگوید.
هوش مصنوعی: به دستور شاه، اگر کسی دچار ضعف شود، از خود بیخود میشود.
هوش مصنوعی: اگر درختی گل بدهد اما بار ندهد، آن گل بیفایده و ناپسند است.
هوش مصنوعی: به دیگران در مورد او بد حرف نزن، چون ممکن است باعث شوی اعتبار تو نزد او کمتر شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو اطلاعاتی خواست، به او نگو زود و زیاد صحبت کند، زیرا این کار ممکن است آبرویت را زیر سؤال ببرد.
هوش مصنوعی: هر کس که دروغهای زیادی بگوید، در نظر پادشاهان ارزش و اعتبار نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کلامی که با عقل و اندیشه سازگار نباشد، ارزش و اهمیتی ندارد و حتی نمیتوان آن را در نظر پادشاه نیز شمرد. به عبارتی، سخنان بیپایه و بیمنطق جایی در افکار نخبگان و بزرگترها ندارند.
هوش مصنوعی: در دنیا دانش بیشتری وجود دارد از آنچه که گوشهای شنوا میتوانند بشنوند، هم در آشکار و هم در نهان.
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و ظلم خود، دیگران را در موقعیتی سخت و دردناک قرار دهد، همیشه رنج و اندوهی در دل خود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: در این جهان ارزشمند، آنچه اهمیت دارد این است که لبخند شاه به همراه او باشد.
هوش مصنوعی: اگر شاه تو را نوازش کند، به او آسیب نرسان. حتی اگر تو خود را خدمتگزار و پرستنده او بدانی.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که عبادت و پرستش طولانی شود، بدان که او به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارد و خود کافی است.
هوش مصنوعی: اگر از چیزی ناراحت یا دلگیر شدی، با عذرخواهی و احترام رفتار کن و هرگز در این موقعیت چیزی نگو.
هوش مصنوعی: اگر کسی غیر از تو را بپرستد و او را مثل تو پرورش دهند، بیتردید نتیجهای مشابه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر از گناه خود آگاهی نداری، دل بیپوششت را به درگاه شاه ببر.
هوش مصنوعی: اگر نه، هیچ تاب و تحملی در دل نخواهی داشت. پس به او روی نیاور و روابط را قطع کن.
هوش مصنوعی: دل نامساعد و تیرهات، در حالی که تو را مخفیانه و پنهانی میبیند، مایهای از نگرانی میآورد.
هوش مصنوعی: بعد از این، تو دیگر از او خوبی نخواهی دید و نخواهی شنید که او چه سخنان دلنشینی دارد.
هوش مصنوعی: در پادشاهی مانند دریا، شمر به عنوان پرستنده، ملاح و کشتی هنر محسوب میشود.
هوش مصنوعی: حرف و سخن مانند لنگر و بادبان است؛ زمانی که فرد خردمند از دریا عبور میکند، به شیوایی و درستی سخن خود در حرکت و راهنمایی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که همان بادبانی که سایه ایجاد میکند، همزمان میتواند منبعی از نعمت و ثروت نیز باشد. به عبارتی دیگر، چیزهایی که به ما کمک میکنند تا از خطرات محفوظ بمانیم، میتوانند در عین حال ما را به رفاه و prosperity نیز برسانند.
هوش مصنوعی: اگر کسی دارای عقل و درایت نباشد، حق دارد که پادشاهی را به او نسپارند.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی بر کوه آتش نشسته باشد، هیچکس نمیتواند به خوبی زندگی کند.
هوش مصنوعی: وقتی که آتش خشم و غضب برپا میشود، اوضاع بسیار خطرناک و سوزان است، اما زمانی که فردی شاد و راضی باشد، همان آتش مانند شعلهای روشن و آرام خواهد بود.
هوش مصنوعی: شیر و عسل او در یک لحظه میتواند باشد، اما در لحظهای دیگر، مانند زهر میزند و آسیب میزند.
هوش مصنوعی: کارهای پادشاه مانند دریا است و به فرمان او، ماه از آسمان میتابد.
هوش مصنوعی: دنیا همچون دریا است که در آن یک دانه ریگ در کف وجود دارد و در جایی دیگر میتوان گوهری زیبا درون صدف پیدا کرد. این اشاره به این دارد که در زندگی، ارزشهای پنهان و زیباییهایی وجود دارند که ممکن است در ابتدا و به سادگی دیده نشوند.
هوش مصنوعی: به ظاهر دنیا زنده و پویا است و همواره روحی در آن وجود دارد که تحت تأثیر کائنات و کیهان قرار دارد.
هوش مصنوعی: کسری به کسی نگاه کرد و گفت که دلش شاد شد به خاطر دیدن او.
هوش مصنوعی: وقتی گفتی که از یک کیسه چهار بخشش به این صورت است، یعنی شهریار خیلی بخشنده است.
هوش مصنوعی: وقتی با تیر و کمان خود به هدف زدی، چهل کیسه پر از گنج به دست آوردی.
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند یک خزانهدار برای پادشاه درآمدهای خود را محاسبه کردی، هر جا که بروی، ده هزار درهم در اختیارت خواهد بود.
هوش مصنوعی: شاه به زهازه گفت که سخنانش با پول همخوانی دارد.
هوش مصنوعی: خورشید با چهرهای درخشان و زیبا، گنجهای بسیار را به همراه میآورد و آنها را در برابر بوزرجمهر مینهد.
هوش مصنوعی: در این داستان، من برای بیان آن به شیوهای زیبا و دلنشین تلاش کردهام و طبق خواستهی معشوقم، به آن پرداختهام.
هوش مصنوعی: برای مدت کوتاهی هم شده، از یادگیری دست نکشید و اجازه ندهید که دل شما در تردید بماند.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که من تمام دانش و حکمت را از تو یاد گرفتهام، بایستی بدان که هر آنچه لازم بود، من آموختم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات زندگی با ترفندهایش ما را جا به جا میکند و به محلی که باید یاد بگیریم و رشد کنیم، میبرد.
هوش مصنوعی: از کشاورز اکنون این قصه را بشنو که از گفتههای قدیمی خوانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.