عُجْب در مستی ندارد هیچ فرقی با شراب
من نمیدانم چرا بدنام شد تنها شراب!
رندی و چندین رعونت شیخی و صدگونه عیب
چون شود هشیار کس! اینجا شراب آنجا شراب
بیخودی جاوید باید، عمر دنیا کوتهست
من نمینوشم از آن در نشئة دنیا شراب
نیست در دلبستگیها نشئهای در باده هم
هست با وارستگی دنیا و مافیها شراب
چارة لغزیدن این ره عصای بیخودیست
هر کجا افتم ز دست عقل گویم: یا شراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب
می کند هر قطره باران کار صد دریا شراب
شب نشین با دختر رز عمر جاوید آورد
فیض آب خضر دارد در دل شبها شراب
تنگنای شهر جای نشأه سرشار نیست
[...]
از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب
بیدماغی شیشه زد بر سنگگفتم تا شراب
بزم امکان را بود غوغای مستی تا بهکی
چند خواهد بود آخرجوش یک مینا شراب
دور وهمی میتوان طیکرد چون اوراقگل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.